"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

ب: کاری بیاغاز
برای چه اما؟:
درآمد بالا؟
تولید کالا (آیا مفید، مُضِر است یا؟)؟
انجام خدمات؟
گذران روزمرگی؟
خیانت؟
جنایت؟
فریب و نیرنگ و دغل
»آتش»«فشانی«
ستم (آزاروغمزایی)؟
جمع «توشه» برای «کوله»ی «فردا»؟
غم زدایی
شادی زایی
»عطش»«نشانی«

پیش از تصمیم به کار ابتدا میزان زلالی (خلوص) و صداقت (روراستی)ات را با شخص خدا رودر«رو» محاسبه کن و بپا تا به ضرورت انجام کار اطمینان یابی (یا ایتها النفس المطمئنةُ إرجعی الی ربکِ راضیةً مرضیةً ...(
سپس پیدا کن چرا ...؟

و پیدا کن چرا آن کار را؟
کار بهتر دیکری نیست و اگر صبر اختیار کنی نیز، یافت نخواهد شد؟
آیا ضرورت ها، وظایف شما، مسئولیت ها و خصوصاً تَبَعات (پی آمدهای) پس از ورود به کار را می شناسی؟
«خود»ت را «می شناسی؟» و از پس آن ها بر خواهی آمد؟
کاری برگزین که سرشار از سود باشد اما تشخیص بده برای که و که ها به ترتیب اولویت آن سودها باید باشند (و پیش از همه «خود»ت، برای «خود»ت «سود»ش چه قدر است؟)
اطمینان داری در سرریز درآمدها اگر امتحان خدا گریبان تو را گرفت غرق نخواهی شد و جهان را (به اندازه ای که تحت تسلط توست) به آنش نخواهی کشید؟
حالا به این که کار شما شهره ی شهرها شود اندیش: اعتلای نام خدا پی آمد پایه ی این کار در خود من و سپس هرکه خدا خواسته اند به هر دلیل و هرجا (پرسید شود آیا که هر کاری چنین محک بخورد گفتم داور، شما!. گفت سخت می شود گفتم سخت نه!، نع!، سخت نمی شود، «زندگی» می شود. مگر برای این هزار ماه یا شب قدری بیش، به ما فشار آورده اند برای افزایش تعداد کارها، ها؟ خیره به من مانده است پلک نمی زند این همه سال ها)
بعد به این اندیش که دست تو نزد کسی دراز هرگز برای هیچ چیز و به هیچ میزانی دراز نشود و آن قدر توانا باشی که بگیری دست های بسیاری را و بکشی شان بالا بدون این که ببینند چهره ی شما و حتی بشنوند صدای تان را
تا این جا بسم الله
حالا، همیشه آغوش بگشا برای محبت به کل آدم ها در دنیا به هر شکلی که ببینی لبخند خدا تابیده به پندار و رفتار و گفتار و کردار شما ... و سپس هرکه را اسرار آموخته دیدی و دهان دوخته بیش بفشار و نوازش کن در حدود (مرزهای) بالا بالا بالاتر و هرچه بالاتر بهتر
و این هم الرحمن الرحیم اما!، اما هشدار، که شیاطین از درون خون تو (نفس)، تو را نبرند روی هوی (أفَرأیتَ من إِتَخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؟(
حالا بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم» حالا داری «می گویی»: «بسم الله الرحمن الرحیم«
و چون معنی بسم الله الرحمن الرحیم دانستی فَقُلِ الحمد لله رب العالمین

 

نظرات  (۱)

سلام . پس از اینکه چندین شب و هر شب چندین بارمطلبتان را در مورد بسم الله الرحمن الرحیم را کند و آرام خاندم اما سئوالاتی برایم پیش آمد                   ۱. اینکه هم این آموزه در تربیت ما بوده که آغاز روزمان با بسم الله باشد و اینکه آغاز هر کار با بسم الله و اینکه باتوجه به این مسئله که خانه دارم و در حال حاضر تربیت فرزندانم مهمترین کارم است و آنگاه که تصمیم به مادر شدن کردم کما بیش بدون اینکه این مطلب شما را در مورد بسم الله بدانم با نام خدا ودر نظر گرفتن شرایط همه اینها اقدام کردم حتی برای متولد شدن فرزند دومم ، اما همه شرایط دست ما نیست به طور مثال تعدیل نیرو در شغل همسر و ..... و با توجه به تبعاتی که حتی همین را در نظرم میگیریم اما در هر حال همه این اتفاقات غیر مترقبه هدف ما را در تیر رس قرار داده و با بسم الله دیگر از این منظر نمیتوانیم نگاه کنیم  برای واضح تر شدن سئوالم مثالی میزنم  شخصی برای قبولی در رشته دانشگاهی خوب تحقیق کرد ، درجه یک رتبه آورد ، درجه یک در کنار درس کار کرد تا از لحاظ اقتصادی به مشکل بر نخورد ، درجه یک خود را برای دور بودن از خانواده اماده کرد ، و......اما وقتی که نوبت بهره برداری از همین کاری که با بسم الله اغاز کرده رسید در مکان دولتی گفتند چون  معافیت پزشکی برای سر بازی داری ، چون پارتی نداری  ، البته میگویند چون معرف نداری ،  و حتی اگر به صورت سیار هم مثل مکانیکی که حرفه همسرم است انجام ندهد باز هم ..... و باز هم و بازهم هیچ وقت و هیچ گاه نمی توانیم هیچ کاری را بیاغازیم.   

۲ . اما سئوال دوم اینکه من با در نظر گرفتن همه جوانب فرزندانم را به دنیا آوردم  با هر انچه تبعاتش بود در مسیری که انشاءالله لبخند پروردگار را داشته باشم پرورش دادم و تقریبا امسال که در سنین بودند که امکان ساعاتی را در مهد و پیش داشتن به دو مسئله غیر مترقبه که نقشی نداشتم بر خوردم یکی حرف زشت زدن فرزندم و دیگری تعدیل نیروی همسرم که گفتم . و حالا که در شرایطی که بوجود آمد فقط ثبت نام در کتابخانه فرهنگی ترین کار بود در شرایط موجود بوجود آمده و تمرین رنگ آمیزی ، آموزش انگلیسی و قرآن و کار باقیچی و کاردستی و...که باتوجه به تجربه کاریم در مهد و پیش خودم اقدام کردم اما شرایط اجتماعی که برنامه ریزی کردم همه اینها را در محیط بیرون از منزل انجام دهد را دیگر فراهم نبود خودش و خواهرش بود پس اینجا بسم الله من چه شده یا میشود یا همچنان در مسیر بسم الله .

۳ و دیگر اینکه ، اینکه گفتم خانه دارم بسیاری از کارهایی که با بسم الله شروع میکنم که پایانش شادی زایی و غم زدایی باشد از ساده ترین کار در منزل از پیشنهاد همسر که حالا که ارد داریم یه چیزی رو با هم قاطی کن و یه نون شیرین دلم میخاد و واقعا برای ایجاد شادی زایی همین کار کردم البته با در نظر گرفتن پیمانه و با همون چیزهایی که توی خونه داشتیم هم یه نون قندی خوشمزه شد و در مدل دیگرش نون شیرین نرم شد بدون فر ، با نگاه بسم الله گونه و ایجاد شادی زایی و غم زدایی تولید چیپس که واقعیتش شاید قبلا اینطور نمی شد و اینکه با در نظر گرفتن بسم الله و اینکه در ادامه سوره خدا را پا به پا و کنار خودمون ببینیم حاصلش اب کشی ظرف توسط فرزند چهار سالم وقتی برادر ۶ سالش خواب بود میخواستم ارام نگهش دارم و البته خودش اقدام کرده بود و اول به بازی هدایتش کردم و وقتی دیدم تولید سر و صدایی میشود که امکان بیداری برادرش را دارد شاید قبلا میگفتم مامان جان اهسته بازی کن و منم  میخواهم کارهایم بکنم ولی از پیشنهادش برای تولید شادی استفاده کردم و در ضمن خدا را هم کنار خود دیدم و از این کارهایی که شاید قبلا توجهی نمیکردیم 

 

۴ و همه این زیاده گویی ها را کردم که هم جواب سئوالم را در گزینه یک و دو بگیرم و هم در گزینه ۳ بگویم آنگونه که شما اینطور مطرح میکنید گاه سو تفاهمی پیش می اید که باید کارمان خیلی گسترده و احتیاج به تجهیزات خیلی زیادی باشد تا کارمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده باشد 

 

پاسخ:
پاسخ پرسش نخست این که: هرکس به امید غیر خدا بنشیند و دست برای یاری دیگری و دیگران دراز کند و دل به فروختن تخصص و کارش به مقداری معین به سازمان یا دولت یا کارفرما یا آدمی دارا خوش کند تا تهِ عمرش برده است و بنده نیست. خدا به آدمی خِرد را برای این داد که به آن وسیله بتواند خود را آزاد از هر بند و قید و باری بالا بکشد و دست دیگران را بگیرد وقتی توانا شد نه این که مثل دولت و حکومت و کارفرما و سازمان و کارخانه و شرکت و امثالهم زیر دست را تا می تواند فشار بدهد که زیر دست و محتاج و گدا و دست به عصا و ترسان از غیر خدا نگاه بدارد. هرکس بایستی مهارتی بیاموزد و با آن برای خود کار بکند و اگر دیگران را به کار کشید با نیت ارتقاء درجات آنان باشد نه کشیدن بیگاری از آنها و خوار و ذلیل و پست و بدبخت نگاه داشتن شان. هرکس نانِ همّت خویش + عقل + کوشش درست + در مسیر درستش را می خورد. یعنی خدا به این کسان نانِ بی ابتلا می دهند. آنان که بهانه های نداشتن سرمایه برای کار انفرادی و چرخیدن زمین و فشار زمان و آزار این و آن و امثالهم را برای فرار از توان هایی که در خویش نهفته دارند مدام ورد زبان می کنند و با آن ها نق می زنند و غرغر کار دائم شان است همان که همان و همین که همین تا ته عمرشان می مانند. خدا به آدم کل اسماء را به صورت یکجا آموزانید و به او خرد روا دید و اهدا نمود و از روح خویش که نهایت است در او دمید که وی فقط خود را «چشمگو»ی حضرت «او» می دید و دیگر به هیچ کس تحت هیچ شرایطی وا نمی داد (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) نه این که آدمی خود را و دیگری و دیگران را و جهان را و هرچه در آن را که برای عزّت او بود همه را بند و سد راه بشمارد و دست از این عقب ماندگی بر ندارد و پیوسته شکوائیه و گلابه بکارد و خستگی و فحش و فلاکتِ دائمانه بردارد

پاسخ پرسش دو شما اما این که: یکم شما و همسرتان تا ثروتمند نمی بودید حق نداشتید ازدواج کنید. پس دارید چوب خطای خودتان را می خورید. به خدا ربطی ندارد. خدا یاور کسانی است که «دارا» هستند و او را یاری می دهند و از او یاری برای ارتقاء درجات در تمام ارزش ها منجمله ثروت و دارایی می خواهند. شما بدون داشتن خانه ای برای خودتان و همسرتان بدون داشتن خانه ای برای خودش و برای شما و برای هریک از فرزندان با کدام جواز ازدواج کردید و فرزند به دنیا آوردید و حالا به دنبال این هستید که گفته اید بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو بزن بریم توی دره زیرا هرکه بسم الله گفت دره برای بره تُو دلی می شود و کباب غاز و عشق و حال و کنار دریا و شام و ناهار و ... فأین تذهبونَ!؟ به خدا چه ربطی دارد و به بسم الله لفظی بی مهابای ما، اشتباهات در حد ما فوق فضای آدم هایی که حقیقت را نشناخته اند و خود را به آدم هایی که مدّعی حقّ بودن و خدا بودن بوده اند باخته اند؟، ها؟
بای بسم الله را که من مفصّل نوشتم که. باز هم باید بنویسم زیرا هرچه هست در همین بای بسم الله نهادینه است. اسم را هم نوشتم. الله را هم نوشتم. الرحمن را هم نوشتم. الرحیم را هم نوشتم. این ها می نویسم که پاسخ من شما را و هم سرتان را به تفکّر بکشاند (تفکّر را در کارگاه بازیافت یا هشت آیین یا به صورت جدا تا کنون حتماً بارها شنیده اید در کلاس ها) و از جا برخیزاندتان و بهانه ها را بسوزانید با استغفار (معنای استغفار را هم امیدوارم لطف خدا شامل حال ما گردد و برایتان بنویسم) و رو به خدا، پیدا کنید راه های بی نهایت رسیدن به ثروت و عزّت و شخصیّت و حقیقت را و بسم الله الرحمن الرحیم دیگر به جای واژه های تکراری بشود صدای سکوت تنفّس تان ... ان شاء الله
و سوم این که: یادمان بماند که کسی تربیت فرزند می داند که هرچه کتاب و مقاله و آیه و روایت و حدیث درباره تربیت فرزند در جهان و تاریخ وجود داشته و دارد را خوانده باشد اگرنه که خُب نتیجه می شود دخالت و دستور و خود بر او برتر و سر بینی و خود مسئول تربیت او شماردن و خود را مُحِقّ دانستن و او را کودک و نادان شمارش و نظارت آن به آن بر رفتار و گفتار و کردار او و گوشزد کردن و تنبیه کردن و توبیخ کردن و تهدید و تحدید کردن و ... امثالهم. و این هم با بسم الله لفظی رفاقتی و قرابتی ندارد. خدا حقیقت هر اجرای خوب هستند و شیاطین واقعیّات اجراهای بد و شر نه این که خدا واژه باشند و لقلقه ی آنها و شیاطین هم مشتی اوراد و پچپچه و سینسینسینسینسینسینسین کردن و بر سر و سینه کوبیدن
و نهایتاً چهار این که: خدا در کاربرد یعنی راحتی، آسایش خاطر و آرامش درون و شادی رفتار و کردار و گفتار، لبخند و در صورت ضرورت خنده های ملیحِ به «رقص» وادارِ تن و اندام و گونه و جان، ثروت که مایه ی عزّت است و شرافت ... و هرچه فضایل که بتوانید و حتّی در توان شما نباشد که شمارید. دنبال لفظ گم مبادا بشویم. گرچه الفاظ پس از عجین شدن با حقیقت آن ها ما را بسی رها از گره ها و بندها و عقده ها و خستگی و احساس ناخوب و کِرِختی می کنند چون ورزش برای اندام ها
برخیزید از جا برای به نام خدا تقوموا لله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی