"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیامت» ثبت شده است

گذشته حتّی برای خدا بی معناست! حتّی خدا نیز از مداوای آن چه گذشت نا توانا هستند! «خود» تان را گول نزنید. معنا ها را یاد بگیرید. معنا ها بلد نبودند و نشدند و نیستند و با آن سرِ مان را گول مالیدند تا بتوانند خود شان را سَروَر جلوه دهند و ما را گاو و خر

 

گذشته برای خدا یعنی: جام هر لحظه را در همان لحظه در دستانِ توانِ هر آدم به صورت یک سان پر کردند، دسته ای سپاس گزاردند پیشاپیش به بسم الله و نوشیدند و با آن کوشیدند و جذب کردند و افزودند و سرشار از سودند به الحمدُ لله و بسیاری هِی فقط نق زدند و دست این و آن را نگریستند و گفتند که آن ثروت مندان مگر کیستند که دارند و جام شان را از سر نادانایی و نادانی و خصومت و غرور و بی شعوری و تنبلی ـ خصوصاً ـ شکستند و خدا دستور دادند درِ هر امکانی را روی لحظه ای که گذشت یا شکست برای «ابد» بستند

 

گذشته همین لحظه است که کسی از آن بهره گرفت و آن را سرمایه نمود و کوشید و بر آن افزود یا آن را شکست و با شکسته های آن خود و اطرافیان را درید و مدام نق سپس زد و فریاد کشید و گریید. گذشته اما باز هم با تمام این حرف ها چراغی است بس درخشان برای کسی که اهل عبرت باشد و قصد عبور به دنیای نو و با عظمت از دست رفته ی خود کُنَد و زندگی بَد بنهد

 

همین الآن، همین حالا، گذشته یِ فرداست. باز هم می خواهید فردا بگویید مرگ بر چه کس ها که مقصّر بودند و شما این جا هستید!!!!!!!!!!!!!!!!!؟ پس اگر می خواهید به گذشته ها برسید از حالا فردا و «فردا» ی تان را از این شکل کنونی به در آرید و  به همان شکل و گونه که خواهان آن اید بنیان بنهید (در ارزش ها ـ تا ارزش ها را نشناسید نمی توانید بفهمید چه می خواهید یا چه باید بخواهید)

 

ضمناً: شما با جهنّم و بهشت چه کار دارید؟ جهنّم و بهشت آدم ها همین جاست، همین حالاست: مستأجرید؟ در جهنّم هستید! ویلا ندارید؟ در جهنّم هستید! اتومبیل ندارید (اتومبیل شما از نوع نُهصد میلیون ریالی است؟) یا اتومبیل شما ضدّ درد و شکنجه و عذاب و ترس و انفجار و تهدید و تحدید و امثالهم و غیرهم نیست؟ خُب شما در جهنّم هستید؟ در کشوری زندگی می کنید که کُلّاً فقیر است و هیچ از منابع زیر و رو و بالا و پایین و آب و هوا و خاک و جنگل و دریا و خلیج و آسمان و زمین و برق و غیرهم محروم است، یا شما کُلّاً از همه ی آن ها محروم هستید؟ در جهنّم هستید! پول ندارید و هشت تان گرو نُهِ شماست و در نهایت ذلّت زندگی می کنید و مدام بده کار و شرمنده و درمانده و بد بخت و بی چاره و ضعیف و نحیف و خوار و بی مقدار و افسرده و خسته و بی و نا امید و دل شکسته و سر افکنده و گم شده ... هستید و گدای اید و مقروض هستید و غرق در نگرانیِ پرداخت قسط ها و شارژ و مالیات و عوارض و نوسازی و کهنه فروشی و انواع قبض ها و غیرهم هستید؟ در جهنّم هستید! زیرا از نعمت های خدا خوب استفاده نکردید و ثروت مند نشدید و خانه ی بزرگ و یک طبقه و ویلایی در قلب پایتخت و ویلاهای متعدّد در شهرک های ثروت مند نشین اطراف پایتخت و شمال و جنوب و شرق و غربِ کشور و کشورهای درجه ی یک دنیا نخریدید و برای فرزندان تان نیز هر کدام جدا جدا خانه های فراخ و مرفّه بنا ننهایده اید و مرفّهین را که بندگان عاقل خدا بودند بی درد شماردید؟ شما در جهنّم هستید و حالا درد بکشید تا بمیرید

 

می خواست آن روز هایی که داشتند به یاری شما می گرفتند و می بریدند و تقسیم می کردند و می خوردند شما هم میان شان بُر می خوردید و می بُردید و می خوردید و می اندوزیدید و می افزودید مثل آن ها. یا اگر آن کاره ـ بدکاره ـ نبودید خُب راهِ الهیِ کار و کوشش سالم و کسب ثروت انبوه چون کوه و ثروت اندوزی و تُو و بیرون دوزی و افزایش لحظه به لحظه ی آن که بسته نبود که!!!!!!!!!!!!!، خُب چرا نشستید که بیایند و در منزل تان را بکوبند و بفشارند و بزنند و بشکنند و حقّ و حقوق تان از صفر تا صدِ آن را از ترس خدا و قیامت و «حساب»«کتاب» و جهنّم و آتش جاویدان و چرک و خونآبه چشاندن به آن ها هرگاه تشنه شوند را تقدیم تان کنند و بر نخاستید و خودتان حقوق تان را به دست و خانه تان نیاوردید؟

 

چرا هِی گناه را گردن کلاه بردار و کلاه گذار و فریب کار و دوز باز و دغل و ذغل ساز و دروغ و ذروغ و زروق و زروغ و ظروغ ظروق و ضروق و ضروغ گو و این و آن و زمین و زمان می اندازید؟ هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

 

خُب چرا گذاشتید کلاه تان را بردارند؟ چرا گذاشتید کلاه سرِتان بگذارند؟ چرا فریب خوردید؟ می گویید نا توان بودید؟ چرا خُب نرفتید مثل هزاران هزاران هزاران که تا به ایشان گفتند: مغز ها اگر می خواهند بروند و فرار بکنند راه باز است و جاده دراز و بروند به دَرَکِ اسفل سافلین ... رفتند و علیرغم خیال اینان که بیرون شان کردند آن ها نه تنها گور شان را گم نکردند بلکه به جای گور به نور رسیدند در هر دو جهان شان ...، شما هم نرفتید؟، هان؟ چرا نرفتید؟ از قرآن دلیل می خواهید؟ می خواهید بدانید روز قیامت چه بلایی بر سر تان می آید؟ «گوش» دهید:

 

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا [٤:٩٧]

به کسانى که فرشتگان جان آنها را در حالی که ستم گر نسبت به خود بوده اند مى‌ گیرند، گفتند: تا حالا چه کار می کردید؟ آن هایی که داشت اند جان شان را تسلیم می کردند گفتند: ما در زمین نا توانا نگاه داشته شدیم [فرشتگان‌] گفتند: مگر زمین خدا برای جا به جایی شما گسترده نشده بود که از آن جا دور بشوید؟ پس آن ها پناه شان داغ گاه است و بد گردنده ای است

 

هرکه هر چه را می پذیرد یعنی لیاقت خود را آن می بیند. غیر از این است؟ اگر غیر از این است بزنید در گوش خود تان تا بیدار شوید و حقیقت را ببینید

 

خیلی بد است کسی گناه ندانسته کاری و ... خودش را گردن این و آن بیندازد. گذشته همین حالای ما برای فرداهای ماست. نا راحت ایم از گذشته مان؟: بسم الله: شروع کنیم به تصحیح آن

 

کم خوانده ایم بیش بخوانیم. ثروت نداریم؟ جذب کنیم و کسب کنیم و بیفزاییم و بیندوزیم. نداریم نداریم نداریم نداریم؟ بخریم بخریم بخریم بخریم. چه گونه؟ روش های آن ها را بیاموزیم. کجا؟ همین جا! در کارگاه هایِ آگاهیگاه. کجا از آگاهیگاه بهتر؟

 

مهم اما ابتدا این است که اولویت بگشاییم به این که ابتدا پی چه هستیم ما؟ کتاب قله را که خوانده بودید نخستین گام اش این بود که در کلاسور تان ابتدا برگه ی «چه می خواهم» ها را اجرا کنید. یاد تان هست؟

 

کارگاه «ارزش» ها ما را یاری می دهند تا تصمیمِ بِه تر را بیابیم و آن را در اولویّت بگذاریم. پس ابتدا کارگاه «ارزش» ها را شرکت کنیم

 

سپس باید گنج هایی که ما را به آرام و قرار می رسانند را بشناس ایم و از «آن» ها استفاده ببریم

 

بعد باید آیین های رسیدن به اهداف را بیاموزیم (هشت آیین ناب که خواب از سرمان می پَرانَند و قطعیّتِ رسیدن به هدف را تا نزدیک به صد در صد بالا می برند)

 

آن گاه بپردازیم به روش های جمع و جذب و کسب و افزایش ثروت و دیگر نیاز های آموزشی مان مثل آداب ها، باید ها نباید ها و غیرهم

 

ولی بخواهیم از فردا شروع کنیم پس دوباره مآآآآی ایم و همین که همین ایم و دست به کَمَر گرفته روی زمین ایم و آوَخ و وآآآی و چرا آخِر و اگر و اما و کاش و ولی و انگار و شاید و حیف و چرا ... ترانه های وردِ زبان اَلکَن مان ... چه گفته اید با «خود» تان؟، هان؟

 

  • مَهدی هُدایی

چشم گناهین
زبان رها
چو رقص زبان افعی و رقص کژ دم زرد و سیاه


دهد به باد فنا تمام هست تو را

تقدس و دین
شرافت و تقوی

 

دو پلک و لبان، بدون مهابا
به هوش!، مگشا

 

به صحن قدس اطاعت مطلقه آ
محیط امن خدا

 

که عمر تو را تمام شیاطین
کشیده به آتش

شهود تو کور
وجود تو بسته دری است
به تابش نور،
اجازت لحظه های «حضور»
...

 

و قلب تو خوار
گرفته و رنجور
تو خورده به داغ زمین


نمایش حسرت و آه،
سوختن هم راه
به شکل نمادین

حیات تباه
ندامت مطلق
غرور شکسته
قتل سُرور
دل خسته ...

 

بیا و به پا و بخیز و «بخواه»:
که کور و لال و کری
به سمت شیاطین،
نمی نگری

 

به گوش

به دو چشم
و گردش و رقص زبان
نماز و ذکر و صلاح و سپاس و هر چه ثواب
فقط ببَری


سلامت نفس
مگر به این تَهینه ی عمر
سپس تو بلک، شود بخری

 

بیا و به پا!
بخیز و تکان بخور از جا!.

که رفته بخشی از عمر شما
به خود آ ...!، تو را به خدا!!


مده تو به ابلیس (دوزخ سائر)
جای مِهرِ خدا (بهشت مجاور)

۹۹.۳.۴ساعت۰۹.۰۰عیدفطر

 

  • مَهدی هُدایی

یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند چه بکند؟ یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند جهانی را چنانچه تو فهم توانِ آن بکنی «راه» بنماید و به یاریِ این آشفتگیِ آدم های گُمگشته یِ آن در آید اما، کو ذِهن رها و گوش شنوا و دو چشمان بینا و یک تنِ بِخرَد که حرف خدا درک بکند و با عمل، «آن» بِخَرَد؟

 

قرآن، کتاب ساختِ انسان برای هر دو جهان، بر مبنای: * یکی آسان، همراه با درس های ساده شده و روان و فراوان است و * دیگری فشُرده، با درس های اندک ولی پُر از مفاهیم و پُر کار و قدری وزین و نیازدار به عرق ریزان

 

هرکه فشرده گزینَد فشُردگی می بیند و کارِ بسیار را بر دوش می نهد و عرق می ریزد و هنر به خرج می دهد و پی ارائه ای برتر و شایسته تر می گردد و روز و حتّی شب هایش را کنار جویِ عبور بوی مولائیان در انتظارِ بلکه رسیدن به «آن» می گذراند و کم و بسیار حساب شده بر مبنایِ سودمندی می گوید و کم می خوابد و برای کم خوابیدن به جبرِ خیر، کم می خورد و برای کم خوردن، کم به آنچه می نبایستی می نِگَرَد و هوای گوش ها می دارد و کم می شنود و هوای لامسه را نیز دارد و گُل ها را به نام خدا تا بتواند می بوید و برای این که این همه را بتواند ـ اگر بتواند! ـ در این روزها راهِ تکانه و پُر رها در انتشار نام و راه خدا، رام و رقصان و شاد و خرامان می پوید که شایَد و، شاید باید حتّی! کسی وَ چه داند؟

 

و هرکه ساده گُزینَد بر توسنِ (اسبِ) سادگی بنشیند و تنها پاکی خود پاید و تابناکیِ راهی که می رود. اختیار با ماست

 

ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ [١٦:١٢٥]
مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان و با آنان به نکوترین شیوه مجادله کن. بى‌تردید پروردگار تو به حال کسى که از راه او منحرف شده داناتر است و هدایت یافتگان را نیز بهتر مى‌شناسد

 

فقط این که هرکه فشرده را بگزیند به مقامات برتری در «عاقبت» دست خواهد یافت که عدالت اجرا شده باشد. فإنّ مع العُسرِ یُسری، إنّ مع العُسرِ، یُسری، فإذا ـ اما ـ فَرَغتَ، فأنصَب وَ إلی رَبِّکَ فأرغَب (پس ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست، ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست پس به محض این که گزیده ی خود به پایان رساندی دوباره یکی تازه به کار گیر و ـ حواس تو باشد ـ که سمتِ نهایتِ کار (عاقبتش)، پروردگار تو باشد)

 

اکنون به بایِ بسم الله نظری بکنیم؟ به این بِ (در زبان گُزیده ی الله، عربی، باء است) باءِ ابتداء می گویند

 

ـ کسی مبادا اعتراضی به انتخاب زبان عربی توسّط حضرت رحمان بکند که بسی جُرم بزرگی است زیرا، وی نه زبان ها می شناسد و نه خدا. «ایشان» هم زبان ها را آفریده اند و رنگ های آدمیان را و هم برای اعتنا به این گرینش شان این گزیدن را گزیده اند. به هوش باشید که شما هیچ نیستید حتّی در مقابل یک ویروس کوچک یا ریزتر از آن یا در برابر انبوه بی کرانِ کهکشان. حواس تان را جمع کنید که چه اید!! مباد بی احترامی به ساحت قدس اعلیحضرت، جنابِ الله، تبارک و تعالی کسی بکند که بد می بینَد اگرچه به دستان توانمندِ مطلق حضرت «ایشان» فقط خیر جاری است امّا، کسی که خویش از خیررَسِ دستان خدا به شررَسِ ناتوانی و حسادت شیطان بُرد از حیطه ی حق بیرون شده است و وووااای بر نمازگزاران حتّی تا چه رسد به کافران و مشرکین و دشمنان عیان و پنهانِ دین ـ. هر زبانی خدا برمیگزیدند مردمان نق شان را می زدند

 

پس باءِ ابتدا به معنیِ آغازِ خودمان است. می شود آغاز می کنم را معنای پایه ایِ بِ بگیریم. مثل پسته و گردو ـ بِلاتشبیه ـ که پس از دو سه پوسته حقیقت آن نمایان می شود و بس خوش خوراک و خوش مزه است و مفید و کارآ و ثمرناک

 

اگر آغاز می کنم را برای بِ مِلاک بگیریم این پرسش ها پیش از حرکت، پاسخ می طلَبند:

1. این کار چیست ـ تعریف دقیق کار ـ؟

2. این کار به چه دلیلی دارد اختیار می شود ـ که چه برای که؟ بشود؟ ـ

3. این کار آیا جایگزینی برتر و سَر دارد؟

4. این کار زیانی برای کسی ندارد؟

5. سود این کار به چه کسانی با چه اولویّت هایی نسبت به کننده خواهد رسید؟

6. این کار آیا طبق قوانین هر دو جهان پایه ریزی شده است ـ عاقبتش به خیر هست؟ ـ؟

7. این کار از کِی آغاز خواهد شد؟ تا کِی به طول خواهد انجامید؟ در چه ساعات و روزهایی انجام می شود؟

8. مخاطبین این کار چه کسانی هستند؟

9. خدا کجای این کار هستند؟

10. از آینده های فردایی و «فردا ـ قیامتِ کُبری ـ» به این کار نگریسته شده است؟

11. امکانات مورد نیاز این کار برای انجام گرفتن به بهترین شکل ممکن و با کیفیت ترین مواد و احساسات چیستند و آیا در اختیار تصمیم گیرنده هستند؟

12. مجوّزهای الهی و انسانی آن مهیّایند؟

13. حیطه ی بازدهی کار کجای جهان است؟

14. محل اجرای کار کجاست؟

15. به چه دلیلی این کار برای انجام انتخاب شده است ـ آیا کار اختیار یا انتخاب شده است؟ ـ؟

16. کار مادی است یا معنایی ـ در رابطه با فیزیک جهان و آدم هاست ـ نامانا ـ، یا در ارتباط با معنایِ آنهاست ـ مانا ـ، یا در رابطه با فیزیک و معنای آنهاست؟ میزانِ چند به چندِ آن در رابطه با فیزیک و معنا در صورت سوم چیست؟

17. آیا تصمیم گیرنده (مسئول مستقیم آن) از قوانین، مسئولیّتها و وظایفی که پس از آغاز بر او چیره می شوند با خبر است ـ میزان مطالعه ی او در زمینه ی کاری که تصمیم به انجام آن دارد چقدر است ـ؟

18. تصمیم گیرنده توان تحمّل و  صبوری (لبخندورزیِ پیوسته بر اساس و بنیان اطمینان به باز بودن یا باز شدن تمام مسیر تا رسیدن به مقصودِ در مقصد به انتظار او نِشسته) را دارد؟

19. صاحبِ کار آیا با خود در حضور خدا پیمان می بندد که تا انتهای کار را از رساندن خود به هدف دست برندارد و در تمام طول مسیر پیوسته به نشانه ی سپاس بخندد؟

20. آیا تصمیم گیرنده معنای تصمیم (یا مرگ یا هدف) را خوب درک کرده است؟

21. آیا میزان سهام خدا در سود ـ نمی گوییم به میزان سرمایه ای که خدا گذاشته اند!! ـ از هم اکنون که پیش از تصمیم است مشخص شده است؟ و کِی و به چه صورت سود سهام خدا در کار پرداخت خواهد شود. آیا در دفتر حسابداری وی خدا جزو سهامداران پایه ثبت شده اند و صفحه ای به نام خودشان در آن دارند؟

22. میزان فایده ی کار برای بشریت یا مخاطبان چقدر است؟ و آیا هم راه با فایده برای دسته ای، زیان برای دسته ای دیگر از انسان و حیوان و جماد و مایع و جهان ایجاد نخواهد شد؟

 

از شما خواننده ی گرامی دو درخواست دارم تا بتوانم ادامه ی بسم الله الرّحمن الرّحیم را برایتان به اذن حضرت رحمان بنگارم:

 

نخست این که اگر پرسشی دیگر به ذهن تان برای پیش آغاز هر کاری می رسد که در پرسش های فوق نیست برای من بنگارید

 

و دوم این که ناگهان سر بر ندارید که ای بابا!، پس بهتر است هیچ کاری نکنیم. بلکه بیندیشید و یک مثال هر کدام تان برای من بنویسید ـ از سخت گرفته تا آسان (مثلاً خرید یک خودکار یا خودنویس توسّط تان تا خرید یک اتومبیل مدل بالاتر یا منزل خیلی وسیع تر یا بنای یک برج بلندتر از تمام برجهایی که دارید و به قیمت های کلان می فروشید و اجاره های بالا می گیرید و قیمت را شما در سطح بالا تعیین می کنید و نگه می دارید تا کسانی که به هر عنوان نتواسته اند بالا بیایند در زجر زندگی بکنند و در زجر بمیرند زیر بار اجاره های سنگین ممکن الگرفتن یا واجب الگرفته شدن توسّط صاحبان آن مغازه ها و خانه ها و مال ها و بازارها و پاساژها و ... ـ و این پرسش ها را در آن بررسی نمایید تا ببینید و درک کنید که چه آسان می شود در مسیر حق حرکت کرد و چه نتایج نابی بِر ـ نیک ـ و بَر ـ میوه ـ است بر آن. و ممنون حضرت رحمان الحمد لله رب العالمین

  • مَهدی هُدایی

درود بر 365

شما:

سلام ودرود تا حالا اینطور معنی نشده بود این آیات برای من چقدر تفاوت پس این ماییم که سختی را برمیداریم در صورتی که آسانی هم همانجاست به این راحتی بسیار سپاسگزارم

آگاهیگاه (بنده30):

تأکید خداوند بر تفکّر و ارزش تفکّر در قاموس حضرت الهی، جنابِ الله تعالی بر همین مبناست که آدمیان مدّعی سمتِ «ایشان» بر اساس اندیشه «ایشان» را احترام و اکرام کنند نه بر اساس جهالت و دنباله رَوی از مدّعیانی که دیانت حضرتشان را به بازی گرفتند و نفرت انسان را از خدا و دین و آیین و کیش و مرام و هرچه انسانیّت است حتّی بنیاد نهادند و بر آن، آن به آن افزودند و باز هم مدّعی اَند که خدا آنان اَند و باقی همه هیچ و گُم در پیچ های پیچاپیچ گُمی. آری! هم آسانی در اختیار ادمی است و هم عُصر ـ فشردگی و گرفتگی و سختی و ناامیدی و آزار و اندوه و ... ـ و وااای بر نمازگزاران که ریا می کنند و حقّ دیگران را به آنان نمی رسانند و نمی دهند

أَوَلَم یتفکّروا؟

لقومٍ یتفکّرونَ

لعلّهم یتفکّرونَ

ثُمّ تتفکّروا

و یتفکّرونَ

أَفَلا تتفکّرونَ!؟

و چه حیف که قرون رفتند و بندِ جهالت برای نمایش قدرت به دست و پا و گردن ما بسته ماند و شیاطین توسنِ توانایی و سرپرستی بر انسان سوار بوده و راند

  • مَهدی هُدایی

شما:

چطوری مطمئن بشیم کار خیری را برای رضای خدا انجام داده ایم و مثلا از سر دلسوزی و رقت قلب  عمل خیری را انجام نداده ایم؟

 

«آخِرین»«چشمه»:

سلام. پیس از انجام کار، ابتدا خدا را مقابل خود احساس کنیم و فکر کنیم قیامت است و دارند نشان مان می دهند که آیا برای رضای خدا بوده یا از سر دلسوزی بوده یا از ترس بوده، یا هوس بوده، یا از روی جهالت بوده، یا لجبازی بوده ... و دلایل دیگر

اگر این مکث محاسباتی را پیش از هر پندار و تصمیم و گفتار و کرداری بکنیم می توانیم با ضریبی بالا دست به کار بشویم یا انجام کاری را متوقف کنیم

شاید همه ی اشتیاهات و خطاها و گناه ها از عدم انجام مکث پیش از آن ها باشد

 

 

  • مَهدی هُدایی

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 1 )
به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان می آغازم
(پیش از هر کاری، چند لحظه توقف و تمرکز - مکث - نمایید تا مطمئن شوید کاری که می خواهید بکنید با نام خدا و این احساس آغاز می شود که در آغوش خدا و تحت حفاظ نوازش «ایشان» هستید - اکنون فقط کار درست را بر خواهید گزید - اندوه زُدایی - ... و آن را درست انجام خواهید داد - شادی زایی - ... و راستی را پیشه خواهید کرد - تولید مهر و عشق، که نشانش گسترش لبخند است -)

ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ ( 2 )
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است
(پیوسته در پنهان و آشکارا شاد باش و شادیَت را برای خدا بنما - به نمایش حس و گفته و کرده بیاور، گله هیچ مکن، نق نزن، غُرولُند کنار بگذار، شکوه نداشته باش و بهانه نیار و داشته های خود برای خدا بشمار به نشان سپاس از ته دل -، که حضرت «او» مربی مستقیم کُل جهان هاست - از گیاه و جماد و هر حیَوان و حالت و جان و روان و حوادث هر آن و رشد و مرگ و تولد و ضبط و شمارش و عدلِ جزا و رویش و ریزش و هم مربی مخصوص تک تک ماست -

ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 3 )
(
خدا که) بخشنده و مهربان است
(دوباره حس خوب در آغوش حضرت «او»یی خود تو بپای و حس نوازش دستان پر محبت «وی» که جزای حسن انتخابِ کار و خوبیِ انجام کار شماست -

مَٰلِکِ یَوْمِ ٱلدِّینِ ( 4 )
(
خدا که) مالک روز جزاست
(نیز تو به هوش باش که «روز حساب»، جزایِ منتخبات و نحوه ی کار تو چیست؟ همنشین تو کیست؟

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ( 5 )
(
خدایا) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم
(حواس تو هست که معنی این کلام کنونیَت این است: من فقططط به شخص شخیص «شما» جناب خدا چشم قربان می گویم و فقططط هم از شخص شخیص «شما» یا پروردگارا، یاری و کمک می طلبم و بس ... حواس تو هست چه گفتی و رفتی؟ خواس تو باشد!)

ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ ( 6 )
(
خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما
(کار درست بگزین زین پس که این خواسته ی توست و کار درست را درست به سرانجام درست برسان و در تمام لحظه به لحظه کار تا نتیجه راستی کار نیز آزمای به این حس قشنگ که خدای دست تو را گرفته و پا به پای ناظر کار شماست)

صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ ٱلْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ( 7 )
(
خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان
بخوان» و بِدان که کسان که تو راهِ رفته ی ایشان را خواهان از رحیمی و رحمان چه کسان اند و پای جای پای یک یک ایشان بگذار تا از مردمان مورد خشم خدای و مردم گم شده در هزار تُوهای تُودرتُوی چشم و دل رُبای به در آیی بر جاده ی مستقیم رهوار)

 

  • مَهدی هُدایی

»راه» مشخص است. خدا را «راهنما» بگیریم. چگونه؟ «سخنان» خدا را «گوش» بدهیم و کار ببندیم

 

  • مَهدی هُدایی