"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند چه بکند؟ یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند جهانی را چنانچه تو فهم توانِ آن بکنی «راه» بنماید و به یاریِ این آشفتگیِ آدم های گُمگشته یِ آن در آید اما، کو ذِهن رها و گوش شنوا و دو چشمان بینا و یک تنِ بِخرَد که حرف خدا درک بکند و با عمل، «آن» بِخَرَد؟

 

قرآن، کتاب ساختِ انسان برای هر دو جهان، بر مبنای: * یکی آسان، همراه با درس های ساده شده و روان و فراوان است و * دیگری فشُرده، با درس های اندک ولی پُر از مفاهیم و پُر کار و قدری وزین و نیازدار به عرق ریزان

 

هرکه فشرده گزینَد فشُردگی می بیند و کارِ بسیار را بر دوش می نهد و عرق می ریزد و هنر به خرج می دهد و پی ارائه ای برتر و شایسته تر می گردد و روز و حتّی شب هایش را کنار جویِ عبور بوی مولائیان در انتظارِ بلکه رسیدن به «آن» می گذراند و کم و بسیار حساب شده بر مبنایِ سودمندی می گوید و کم می خوابد و برای کم خوابیدن به جبرِ خیر، کم می خورد و برای کم خوردن، کم به آنچه می نبایستی می نِگَرَد و هوای گوش ها می دارد و کم می شنود و هوای لامسه را نیز دارد و گُل ها را به نام خدا تا بتواند می بوید و برای این که این همه را بتواند ـ اگر بتواند! ـ در این روزها راهِ تکانه و پُر رها در انتشار نام و راه خدا، رام و رقصان و شاد و خرامان می پوید که شایَد و، شاید باید حتّی! کسی وَ چه داند؟

 

و هرکه ساده گُزینَد بر توسنِ (اسبِ) سادگی بنشیند و تنها پاکی خود پاید و تابناکیِ راهی که می رود. اختیار با ماست

 

ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ [١٦:١٢٥]
مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان و با آنان به نکوترین شیوه مجادله کن. بى‌تردید پروردگار تو به حال کسى که از راه او منحرف شده داناتر است و هدایت یافتگان را نیز بهتر مى‌شناسد

 

فقط این که هرکه فشرده را بگزیند به مقامات برتری در «عاقبت» دست خواهد یافت که عدالت اجرا شده باشد. فإنّ مع العُسرِ یُسری، إنّ مع العُسرِ، یُسری، فإذا ـ اما ـ فَرَغتَ، فأنصَب وَ إلی رَبِّکَ فأرغَب (پس ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست، ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست پس به محض این که گزیده ی خود به پایان رساندی دوباره یکی تازه به کار گیر و ـ حواس تو باشد ـ که سمتِ نهایتِ کار (عاقبتش)، پروردگار تو باشد)

 

اکنون به بایِ بسم الله نظری بکنیم؟ به این بِ (در زبان گُزیده ی الله، عربی، باء است) باءِ ابتداء می گویند

 

ـ کسی مبادا اعتراضی به انتخاب زبان عربی توسّط حضرت رحمان بکند که بسی جُرم بزرگی است زیرا، وی نه زبان ها می شناسد و نه خدا. «ایشان» هم زبان ها را آفریده اند و رنگ های آدمیان را و هم برای اعتنا به این گرینش شان این گزیدن را گزیده اند. به هوش باشید که شما هیچ نیستید حتّی در مقابل یک ویروس کوچک یا ریزتر از آن یا در برابر انبوه بی کرانِ کهکشان. حواس تان را جمع کنید که چه اید!! مباد بی احترامی به ساحت قدس اعلیحضرت، جنابِ الله، تبارک و تعالی کسی بکند که بد می بینَد اگرچه به دستان توانمندِ مطلق حضرت «ایشان» فقط خیر جاری است امّا، کسی که خویش از خیررَسِ دستان خدا به شررَسِ ناتوانی و حسادت شیطان بُرد از حیطه ی حق بیرون شده است و وووااای بر نمازگزاران حتّی تا چه رسد به کافران و مشرکین و دشمنان عیان و پنهانِ دین ـ. هر زبانی خدا برمیگزیدند مردمان نق شان را می زدند

 

پس باءِ ابتدا به معنیِ آغازِ خودمان است. می شود آغاز می کنم را معنای پایه ایِ بِ بگیریم. مثل پسته و گردو ـ بِلاتشبیه ـ که پس از دو سه پوسته حقیقت آن نمایان می شود و بس خوش خوراک و خوش مزه است و مفید و کارآ و ثمرناک

 

اگر آغاز می کنم را برای بِ مِلاک بگیریم این پرسش ها پیش از حرکت، پاسخ می طلَبند:

1. این کار چیست ـ تعریف دقیق کار ـ؟

2. این کار به چه دلیلی دارد اختیار می شود ـ که چه برای که؟ بشود؟ ـ

3. این کار آیا جایگزینی برتر و سَر دارد؟

4. این کار زیانی برای کسی ندارد؟

5. سود این کار به چه کسانی با چه اولویّت هایی نسبت به کننده خواهد رسید؟

6. این کار آیا طبق قوانین هر دو جهان پایه ریزی شده است ـ عاقبتش به خیر هست؟ ـ؟

7. این کار از کِی آغاز خواهد شد؟ تا کِی به طول خواهد انجامید؟ در چه ساعات و روزهایی انجام می شود؟

8. مخاطبین این کار چه کسانی هستند؟

9. خدا کجای این کار هستند؟

10. از آینده های فردایی و «فردا ـ قیامتِ کُبری ـ» به این کار نگریسته شده است؟

11. امکانات مورد نیاز این کار برای انجام گرفتن به بهترین شکل ممکن و با کیفیت ترین مواد و احساسات چیستند و آیا در اختیار تصمیم گیرنده هستند؟

12. مجوّزهای الهی و انسانی آن مهیّایند؟

13. حیطه ی بازدهی کار کجای جهان است؟

14. محل اجرای کار کجاست؟

15. به چه دلیلی این کار برای انجام انتخاب شده است ـ آیا کار اختیار یا انتخاب شده است؟ ـ؟

16. کار مادی است یا معنایی ـ در رابطه با فیزیک جهان و آدم هاست ـ نامانا ـ، یا در ارتباط با معنایِ آنهاست ـ مانا ـ، یا در رابطه با فیزیک و معنای آنهاست؟ میزانِ چند به چندِ آن در رابطه با فیزیک و معنا در صورت سوم چیست؟

17. آیا تصمیم گیرنده (مسئول مستقیم آن) از قوانین، مسئولیّتها و وظایفی که پس از آغاز بر او چیره می شوند با خبر است ـ میزان مطالعه ی او در زمینه ی کاری که تصمیم به انجام آن دارد چقدر است ـ؟

18. تصمیم گیرنده توان تحمّل و  صبوری (لبخندورزیِ پیوسته بر اساس و بنیان اطمینان به باز بودن یا باز شدن تمام مسیر تا رسیدن به مقصودِ در مقصد به انتظار او نِشسته) را دارد؟

19. صاحبِ کار آیا با خود در حضور خدا پیمان می بندد که تا انتهای کار را از رساندن خود به هدف دست برندارد و در تمام طول مسیر پیوسته به نشانه ی سپاس بخندد؟

20. آیا تصمیم گیرنده معنای تصمیم (یا مرگ یا هدف) را خوب درک کرده است؟

21. آیا میزان سهام خدا در سود ـ نمی گوییم به میزان سرمایه ای که خدا گذاشته اند!! ـ از هم اکنون که پیش از تصمیم است مشخص شده است؟ و کِی و به چه صورت سود سهام خدا در کار پرداخت خواهد شود. آیا در دفتر حسابداری وی خدا جزو سهامداران پایه ثبت شده اند و صفحه ای به نام خودشان در آن دارند؟

22. میزان فایده ی کار برای بشریت یا مخاطبان چقدر است؟ و آیا هم راه با فایده برای دسته ای، زیان برای دسته ای دیگر از انسان و حیوان و جماد و مایع و جهان ایجاد نخواهد شد؟

 

از شما خواننده ی گرامی دو درخواست دارم تا بتوانم ادامه ی بسم الله الرّحمن الرّحیم را برایتان به اذن حضرت رحمان بنگارم:

 

نخست این که اگر پرسشی دیگر به ذهن تان برای پیش آغاز هر کاری می رسد که در پرسش های فوق نیست برای من بنگارید

 

و دوم این که ناگهان سر بر ندارید که ای بابا!، پس بهتر است هیچ کاری نکنیم. بلکه بیندیشید و یک مثال هر کدام تان برای من بنویسید ـ از سخت گرفته تا آسان (مثلاً خرید یک خودکار یا خودنویس توسّط تان تا خرید یک اتومبیل مدل بالاتر یا منزل خیلی وسیع تر یا بنای یک برج بلندتر از تمام برجهایی که دارید و به قیمت های کلان می فروشید و اجاره های بالا می گیرید و قیمت را شما در سطح بالا تعیین می کنید و نگه می دارید تا کسانی که به هر عنوان نتواسته اند بالا بیایند در زجر زندگی بکنند و در زجر بمیرند زیر بار اجاره های سنگین ممکن الگرفتن یا واجب الگرفته شدن توسّط صاحبان آن مغازه ها و خانه ها و مال ها و بازارها و پاساژها و ... ـ و این پرسش ها را در آن بررسی نمایید تا ببینید و درک کنید که چه آسان می شود در مسیر حق حرکت کرد و چه نتایج نابی بِر ـ نیک ـ و بَر ـ میوه ـ است بر آن. و ممنون حضرت رحمان الحمد لله رب العالمین

  • مَهدی هُدایی

شما (2001):

سلام علیکم . ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت و تشکر و فراوان و مجدد هم بابت این ترجمه ها که تحولی نو در زندگی خانوادگی ام و دیگر دوستان که باهم به صورت دسته جمعی کار میکنیم ایجاد شده و هم ترجمه های فارسی . که اگر چه که سالها در کنارتان بودیم و ترجمه اش را می خواندیم این تجربه گوش سپردن به ترجمه اش را که فقط ترجمه باشد را نداشتم و تاثیر های زیبایی را در یافت کردم و همچنین سئوالاتی که ایجاد شده  اما خواهشی داشتم که اگر امکان اینکه با صدای خودتان همین ترجمه های کنونی تان را که علاوه بر سوره حمد بخشی از بقره را هم ترجمه کردید در گروه قران در پرسش تفکر قرار دهید تحولی افزون بر این تحولی که در حال اجرا داریم می افزاید و اثرش ماندگار تر است چون شنیدن با گوش اثر دیگری برایم داشته . و با خود اندیشیدم که شاید دلیل نازل شدن وحی هم همین اثر شنیدن بوده با سپاس از تمامی لطف و مهربانی هایتان و خدا همیشه نگهدارتان 

آگاهیگاه (بنده30)

سلام علیکم و رحمت خدا بر شمایان. منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب. هرچه هست از اوست اگر نیک است و نیکی بزاید. اگر شاد است و شادی بزاید لیک مانا نه نامانا. خوشحالم از آنچه خدا ارزانی من داشته است و گرچه شرمنده ی بارگاه ملکوت اعلای حضرت «او» هستم بسی بسیارانه ی بی انتها. لطف شما نیز را سپاسگزارم. بر آن هستم تا خودم به یاری حضرتِ «دارا» و اجازت «وی» کتاب «ایشان» را در نوعی منحصر برای جهانیان «بخوانم»«شان» اما کِی لیاقتم دادی خدا را نادانایم. اسئلک اللهم مِن فضلکَ. بادا این رمضانِ گناه سوز مرا چنان در اعماق بسوزاند تا «زمین» من اعلی و مستعدّ لیاقت و قدرِ «حاصل»دانا و حاصل خیز بگردد و در پاکی «درختِ خوانش «آخرین چشمه»» را بر گوشها بنشاند تا خدا بدانوسیله «آن» را در گوشها «برساند و بکاردش» ... آمین. آری که گوش برترین برای آدمی است: قل أذنٌ خیرٌ لکم ما مدّعیان در طلب«ش» بی خبرانیم وآن را که خبر شد خبری باز نیامد و ناگهان برآمد که خواجه نیز برفت

 

شما (2001):

سلام علیکم ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت اگر چه این مطالبتان درجه یک و ناب و چه خوب که همگان این مطلب را بخوانند و بدان عمل کنند و عزت زندگی و لذت بردن از زیبایی های طبیعت را در جاده های گوناگون را بجای ذلت روی چرخ ویلچر رفتن و هزاران ذلت دیگر را بر گزینیم . اما چه خوب که همه جا و همه وقت بدانیم و حضور خدا را کنار خود حس کنیم و مخصوصا با همین سوره حمد همراه شویم و  اونوقت که هر روز خدا را گام به گام کنار خودمون حس میکنیم و بهتر از قوه تشخیصمان بهره میبریم و ذلت و عزت را درمی یابیم و آیه ای که خداوند میفرمایند: چه بسیار مسائلی که شما بر انجامش کراهت دارید اما به خیر شماست و چه بسیار مسائلی که شما دوستش دارید اما برای شما بد است و به ضرر شماست با عمق وجودم درکش میکردیم و اینقدر در مسائل دیگه هم عجله نمیکردیم و پیرو خیر خدا میشدیم و نمی گفتیم ما دوست داریم زودتر برسیم ، کلاس ماشینم میاد پایین اگر ..... و هزاران  اگر اگر دیگر و اونوقت اون چراغهای اعلام سرعت و دوربین ها و چه و چه را به پلیس و مملکت و... نسبت نمیدادیم و همه را خیر خدا میدیدیم و خدا همیشه نگهدارتان الحمدلله رب العالمین 

آگاهیگاه (بنده30):

سلام. بسیار مطلب خوبی است فقط یک زمینه ی استغفار را برای تان یاد آوری بنمایم که روی ویلچر رفتن را جزو ذلت نگیرید زیرا هستند عزیزانی که روی ویلچر هستند و جزو عزیزان خدایند و از بزرگترین دانشمندان جهان و پرتوان ترین ورزشکاران جهان و از کجا که برخی شان نیز از بزرگترین عابدان خدا در خفا نباشند. ممنون

 

  • مَهدی هُدایی

درود بر 365

شما:

سلام ودرود تا حالا اینطور معنی نشده بود این آیات برای من چقدر تفاوت پس این ماییم که سختی را برمیداریم در صورتی که آسانی هم همانجاست به این راحتی بسیار سپاسگزارم

آگاهیگاه (بنده30):

تأکید خداوند بر تفکّر و ارزش تفکّر در قاموس حضرت الهی، جنابِ الله تعالی بر همین مبناست که آدمیان مدّعی سمتِ «ایشان» بر اساس اندیشه «ایشان» را احترام و اکرام کنند نه بر اساس جهالت و دنباله رَوی از مدّعیانی که دیانت حضرتشان را به بازی گرفتند و نفرت انسان را از خدا و دین و آیین و کیش و مرام و هرچه انسانیّت است حتّی بنیاد نهادند و بر آن، آن به آن افزودند و باز هم مدّعی اَند که خدا آنان اَند و باقی همه هیچ و گُم در پیچ های پیچاپیچ گُمی. آری! هم آسانی در اختیار ادمی است و هم عُصر ـ فشردگی و گرفتگی و سختی و ناامیدی و آزار و اندوه و ... ـ و وااای بر نمازگزاران که ریا می کنند و حقّ دیگران را به آنان نمی رسانند و نمی دهند

أَوَلَم یتفکّروا؟

لقومٍ یتفکّرونَ

لعلّهم یتفکّرونَ

ثُمّ تتفکّروا

و یتفکّرونَ

أَفَلا تتفکّرونَ!؟

و چه حیف که قرون رفتند و بندِ جهالت برای نمایش قدرت به دست و پا و گردن ما بسته ماند و شیاطین توسنِ توانایی و سرپرستی بر انسان سوار بوده و راند

  • مَهدی هُدایی

شما:

سلام ودرود من درباری مطلب بالا این سوال برایم ایجاد شد که اگر سختیهای زندگی باعث رشد آدمی نیست پس این گفته پروردگارمان که میفرمایند ما انسان را در سختی آفریدیم واینکه بعدهر سختی آسانیست چه میشود من فکر میکنم سختیها موهبت الهی هستند که در آنها ما با نوع عملکردهایمان امتحان میشویم آیا درست نیست؟

آگاهیگاه:

سلام. درباره ی پرسش نخست شما معنای آیه ها عبارت اَند از: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ [٩٠:٤] ما انسان را سر بلند و راست قامت آفریدیم

أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ [٩٠:٥] اما آیا او خیال بَرَش داشته که هیچ کس برای او حدود معین نمی کند؟ (یعنی که هر غلطی که می خواهد می تواند بکند!؟)

و در مورد پرسش دوم تان معنای آیه این است: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٥] پس درست اَش این است که با سختی آسانی هم هست

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٦] درست این است که با سختی آسانی هست ... (و این به این معناست که صاحب قرآن در شگفت است که پس این انسان چرا سختی را بر می گزیند!؟ (فأینَ تذهبونَ؟ کُجا!؟ ها؟، افلا تعقلونَ؟ پس عقلتان چه!!؟) موهبت به معنای هدیه ی بی چشمداشت است و الله جلَّ و عَلا وَ تبارکَ شأن شان أجلّ از این است که به آدمیِ صاحبِ روح «ایشان» و عقل و اسماءَ کُلَّها و قامتِ رعنا و برگزیده ی مخلوقات و جانشین همه شان بر زمین سختی موهبت بدهند!!! امتحان اما موضوع دیگری است. هرکس ادّعایی بکند وی را می آزمایند اگر راست گفته بود نمره و مَدرَکِ مُدرَکاتِ عمل به آنها کرده را تقدیمش می کنند. این می شود امتحان. وگرنه کسی که ادّعایی ندارد و وکالتش (سُکان زندگیش) را به دستان پر توان الله داده است امتحان چی؟ «وکیل»اَش  سپس باید از او در برابر مُمتَحِن «پاسخگو» باشند. ممنون که دقیق هستید

  • مَهدی هُدایی

ب: کاری بیاغاز
برای چه اما؟:
درآمد بالا؟
تولید کالا (آیا مفید، مُضِر است یا؟)؟
انجام خدمات؟
گذران روزمرگی؟
خیانت؟
جنایت؟
فریب و نیرنگ و دغل
»آتش»«فشانی«
ستم (آزاروغمزایی)؟
جمع «توشه» برای «کوله»ی «فردا»؟
غم زدایی
شادی زایی
»عطش»«نشانی«

پیش از تصمیم به کار ابتدا میزان زلالی (خلوص) و صداقت (روراستی)ات را با شخص خدا رودر«رو» محاسبه کن و بپا تا به ضرورت انجام کار اطمینان یابی (یا ایتها النفس المطمئنةُ إرجعی الی ربکِ راضیةً مرضیةً ...(
سپس پیدا کن چرا ...؟

و پیدا کن چرا آن کار را؟
کار بهتر دیکری نیست و اگر صبر اختیار کنی نیز، یافت نخواهد شد؟
آیا ضرورت ها، وظایف شما، مسئولیت ها و خصوصاً تَبَعات (پی آمدهای) پس از ورود به کار را می شناسی؟
«خود»ت را «می شناسی؟» و از پس آن ها بر خواهی آمد؟
کاری برگزین که سرشار از سود باشد اما تشخیص بده برای که و که ها به ترتیب اولویت آن سودها باید باشند (و پیش از همه «خود»ت، برای «خود»ت «سود»ش چه قدر است؟)
اطمینان داری در سرریز درآمدها اگر امتحان خدا گریبان تو را گرفت غرق نخواهی شد و جهان را (به اندازه ای که تحت تسلط توست) به آنش نخواهی کشید؟
حالا به این که کار شما شهره ی شهرها شود اندیش: اعتلای نام خدا پی آمد پایه ی این کار در خود من و سپس هرکه خدا خواسته اند به هر دلیل و هرجا (پرسید شود آیا که هر کاری چنین محک بخورد گفتم داور، شما!. گفت سخت می شود گفتم سخت نه!، نع!، سخت نمی شود، «زندگی» می شود. مگر برای این هزار ماه یا شب قدری بیش، به ما فشار آورده اند برای افزایش تعداد کارها، ها؟ خیره به من مانده است پلک نمی زند این همه سال ها)
بعد به این اندیش که دست تو نزد کسی دراز هرگز برای هیچ چیز و به هیچ میزانی دراز نشود و آن قدر توانا باشی که بگیری دست های بسیاری را و بکشی شان بالا بدون این که ببینند چهره ی شما و حتی بشنوند صدای تان را
تا این جا بسم الله
حالا، همیشه آغوش بگشا برای محبت به کل آدم ها در دنیا به هر شکلی که ببینی لبخند خدا تابیده به پندار و رفتار و گفتار و کردار شما ... و سپس هرکه را اسرار آموخته دیدی و دهان دوخته بیش بفشار و نوازش کن در حدود (مرزهای) بالا بالا بالاتر و هرچه بالاتر بهتر
و این هم الرحمن الرحیم اما!، اما هشدار، که شیاطین از درون خون تو (نفس)، تو را نبرند روی هوی (أفَرأیتَ من إِتَخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؟(
حالا بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم» حالا داری «می گویی»: «بسم الله الرحمن الرحیم«
و چون معنی بسم الله الرحمن الرحیم دانستی فَقُلِ الحمد لله رب العالمین

 

  • مَهدی هُدایی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الم [٢:١]

الف، لام، میم

﴿١﴾

   

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ [٢:٢]

آن کتاب [بلند مرتبه‌] هیچ تردیدى در آن نیست، راهنماى پرهیزگاران است

﴿٢﴾

   

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ [٢:٣]

آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم، انفاق مى‌کنند

﴿٣﴾

   

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ [٢:٤]

و آنان که به آنچه به تو نازل گردیده و آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان مى‌آورند و اینانند که به آخرت یقین دارند

﴿٤﴾

   

أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٢:٥]

آنان بر هدایتى از پروردگار خویشند و هم ایشان رستگارانند

 

 

حروف الفبا سرمایه جدا ناشدنی شما هستند. ایا چه بهره هایی از آن ها ببرید در دستان شماست

«آن» «کتاب» که در دستان شماست، تردید نکنید که «راه» را به شما نشان خواهد داد فقط اگر که «خود»«پا» باشید و مدام بر مبنای «آن» گام بردارید

 

«خود»«پا»ها آن گاه (هر وقت و هر جا) که کسی هم نیست می دانند که خدا هستند و سیستم ضبط و ثبت «ایشان» به شدّت و بدون تعطیلی و اشتباه در حال نگارش اند و وصل بودن به سیستم «ثبت» و «ضبط» الهی (نماز) را پایه پندار و رفتار و گفتار و کردارشان می گیرند {و برای همین نیز از هر فحشاء و مُنکَری ـ زشتی و بدی ـ دور هستند} و ذرّه ای از دارایی ها و داشته های شان را ثمره توان و هوش و کوش خود نمی شمارند و از آن ها برای پاکیزه و زلال ماندن شان به دیگران نیز می دهند تا چون جویبار زندگی بکنند نه در مُرداب و باتلاق بخل و حرص و طمع

 

و «خود»«پا»«ها» با اجرای این قرآن که بر «تو» نازل شده است و با «کُتُب» دیگر پیام آوران گذشته پیش از تو آرام می گیرند و آن جهانِ حساب جاودان را شده انگار می دانند انگار که در «آن» اند

«خود»«پا»ها دست در «دستان» خدا به سمت خواسته های «ایشان» روان هستند و همان ها فقط (که در پیروی مطلق از حقّ روییدند ـ رُستَند ـ) رَستَند

  • مَهدی هُدایی

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 1 )
به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان می آغازم
(پیش از هر کاری، چند لحظه توقف و تمرکز - مکث - نمایید تا مطمئن شوید کاری که می خواهید بکنید با نام خدا و این احساس آغاز می شود که در آغوش خدا و تحت حفاظ نوازش «ایشان» هستید - اکنون فقط کار درست را بر خواهید گزید - اندوه زُدایی - ... و آن را درست انجام خواهید داد - شادی زایی - ... و راستی را پیشه خواهید کرد - تولید مهر و عشق، که نشانش گسترش لبخند است -)

ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ ( 2 )
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است
(پیوسته در پنهان و آشکارا شاد باش و شادیَت را برای خدا بنما - به نمایش حس و گفته و کرده بیاور، گله هیچ مکن، نق نزن، غُرولُند کنار بگذار، شکوه نداشته باش و بهانه نیار و داشته های خود برای خدا بشمار به نشان سپاس از ته دل -، که حضرت «او» مربی مستقیم کُل جهان هاست - از گیاه و جماد و هر حیَوان و حالت و جان و روان و حوادث هر آن و رشد و مرگ و تولد و ضبط و شمارش و عدلِ جزا و رویش و ریزش و هم مربی مخصوص تک تک ماست -

ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 3 )
(
خدا که) بخشنده و مهربان است
(دوباره حس خوب در آغوش حضرت «او»یی خود تو بپای و حس نوازش دستان پر محبت «وی» که جزای حسن انتخابِ کار و خوبیِ انجام کار شماست -

مَٰلِکِ یَوْمِ ٱلدِّینِ ( 4 )
(
خدا که) مالک روز جزاست
(نیز تو به هوش باش که «روز حساب»، جزایِ منتخبات و نحوه ی کار تو چیست؟ همنشین تو کیست؟

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ( 5 )
(
خدایا) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم
(حواس تو هست که معنی این کلام کنونیَت این است: من فقططط به شخص شخیص «شما» جناب خدا چشم قربان می گویم و فقططط هم از شخص شخیص «شما» یا پروردگارا، یاری و کمک می طلبم و بس ... حواس تو هست چه گفتی و رفتی؟ خواس تو باشد!)

ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ ( 6 )
(
خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما
(کار درست بگزین زین پس که این خواسته ی توست و کار درست را درست به سرانجام درست برسان و در تمام لحظه به لحظه کار تا نتیجه راستی کار نیز آزمای به این حس قشنگ که خدای دست تو را گرفته و پا به پای ناظر کار شماست)

صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ ٱلْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ( 7 )
(
خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان
بخوان» و بِدان که کسان که تو راهِ رفته ی ایشان را خواهان از رحیمی و رحمان چه کسان اند و پای جای پای یک یک ایشان بگذار تا از مردمان مورد خشم خدای و مردم گم شده در هزار تُوهای تُودرتُوی چشم و دل رُبای به در آیی بر جاده ی مستقیم رهوار)

 

  • مَهدی هُدایی

»راه» مشخص است. خدا را «راهنما» بگیریم. چگونه؟ «سخنان» خدا را «گوش» بدهیم و کار ببندیم

 

  • مَهدی هُدایی