"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

زینب پیر ازغندی (1284)

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۶ ق.ظ

بنده تحقیق نمودم تا ببینم آیا فقرای جامعه می توانند بدون کمک کسی به بی نیازی دست یابند؟

 

نتیجه تحقیقاتم مثبت بود زیرا جهان به مرحله ای از رشد و امکانات رسیده است که به راحتی این کار یعنی بی نیاز شدن فقرای جامعه میسر شده است.

 

بر طبق نتیجه تحقیقاتم متوجه شدم امکانات به وفور هست اما نا امیدی افراد مانع دیدن امکانات می باشد. یعنی «نا امیدی» افراد جامعه علت اصلی بقای فقر می باشد.

 

من در تحقیقاتم متوجه شدم نبود آگاهی کافی و خبر نداشتن و ناشناخته ماندن وفور امکانات در جامعه علت دوم فقر در جامعه می باشد.

 

یعنی برای بی نیاز شدن فقرا اگر به این دو موضوع توجه کافی نماییم دیگر فقیری در جامعه نمی ماند مگر اینکه فردی عقب مانده ذهنی باشد که فقیر بماند و الا همه بدون استثنا از یک ثروتی که آنها را به بی نیازی برساند برخوردار می شوند.

 

ولی کسی که بخواهد بدون هدف ثروتی بر ثروتی انباشته نماید اصلا شایسته توجه نیست چرا که این فرد ارزشمند نیست و توجه ما به او حماقتی بیش نیست و از عدم یا کمبود آگاهی ما خبر داده و رسوایی مارا عیان می نماید.

 

و اینکه ما نیز نا امید زندگی می کنیم و دچار کمبود آگاهی هستیم و این خبر خوشی برای ما می تواند باشد تا دست به تغییر اندیشه های پوسیده و تاریخ مصرف گذشته خود بزنیم و در جستجوی امکانات موجود در جامعه و جوامع عصر اطلاعات برخیزیم.

 

مثلاً بنده در موضوع تهیه خوراک برای فقرا به تحقیق خود ادامه دادم و متوجه شدم علت اصلی گرسنه ماندن افراد جامعه این است که نمی دانند چه بخورند.

 

و علت دوم گرسنه ماندن افراد جامعه ناسپاسی از خداوند و چشم و هم چشمی آنان برای انتخاب غذاست. طوری که به رفع نیاز غذایی بدن خود غالبأ بی توجه اند اما به انتخاب شهوانی و خاص نوع غذا راغب هستند!!!

 

من میتوانم ادعا نمایم با دادن آگاهی به افراد جامعه تا آنچه را می خورند خوب بشناسند و نسبت به آن آگاهی کافی داشته باشند از فقر غذایی نجات می یابند که خداوند در پیامی خیلی کوتاه فرموده اند به غذای خود نگاه کنید. ولی ما اینگونه به اشتباه برداشت نموده ایم که یعنی با نگاه کردن به غذای خود بیشتر لذت ببرید!!! یعنی بها دادن و پرورش شهوات وایجاد تنوع بیشتر برای لذت از شهوانی خوردن!!!

 

و این عین پروراندن ناسپاسی از خداوند می باشد چرا که شکر گذاری و عملا تشکر از خداوند یعنی دیدن غذایی که می خوریم و شناخت ما از نوع غذاست نه چشم و هم چشمی و وفور لذت و شهوت در خوردن. تو در راه قدم نه / خود راه گویدت که چون باید رفت

نظرات  (۱)

با درود ، استاد گرامی به نظر من اندکترین نویسنده محترمه این مطلب نگارشی مطلب

خویش را بر بنیاد هایی بیش از حد ذهنی بنیاد نهاده اند و حول این محور فرضی

پیشنهادات خویش را به مخاطب ارائه می دهندکه تمامی انسانهای جهان از حداقل امکانات رفاهی در ضمینه دسترسی به غذا و آب آشامیدنی سالم غیر میکروبی برخوردار هستند پس از روی رفاه به شکم چرانی می پردازند، لیک در واقع امر اینگونه

نیست و امروزه در جهان و کشورمان ایران بسیارانی زیر خط فقر مطلق به سر می برند

و از حد اقل های بهداشتی و تغذیه سالم غیر میکروبی محروم هستند ، بنابراین ابتدا باید

سیستم اجتماعی این حداقل های نیاز مندی عمومی را فراهم سازد تا در مرحله پس از آن هر آموزگار و اندیشمندی بتواند نحوه تغذیه سالم کالری محور را به آنها بیاموزد .

پاسخ:
درود بی بدرود! نگارنده ی مقاله در دو روی یک سکه نظر داده اند که به بررسی آن می پردازیم تا بلکه با باز شدن مطلب قدری از سوء تفاهم یا سوء برداشت کسر گردد. ایشان معتقدند افراد نادار (گدا) مقصّر اصلی گدا بودن شان خود شان هستند زیرا اگر آگاه بودند که در جهان وفور بی انتهای نعمت برای تمام تک تک آدمیان روی زمین تا انتهای خلقت فراهم شده است و هر کس که امیدورانه بکوشد و تمام همت خویش به کار بگیرد و تحقیق و مشورت نماید می تواند مثل تمام ثروت مندان روی زمین ثروت مند باشد و این مطلب ایشان صد در صد درست است زیرا تمامی گداها به دو دلیل گدا هستند: یکم این که نادان و تنبل اند و حاضر نیستند سر سوزنی بخوانند بشنوند بفهمند و بپذیرند که راه دیگری هم جز نشستن سر چهار راه ها و میادین و دست دراز کردن برای گرفتن کمک و سر کار عملگی و حمّالی رفتن هست و سپس بخواهند که تغییر کنند و دوم این که از اگاه بودن نسبت به فراوانی تمام ناشدنی آب و خوراک و پوشاک و تجارت و عزّت و سر بلندی و شخصیت و ثروت ... محروم نگاه داشته شده اند و خود شان نیز به این عدم آگاهی دامن می زنند زیرا اصلاً به ذهن شان خطور هم نمی کند که اگر مثلاً به قول نویسنده خانم های شان روزی پنجاه عدد پیراشکی درست کنند و ایشان کنار خیابان بفروشند بسیار بیش تر از عملگی و حمّالی پول در می آورند و چه قدر هم راحت تر در زمانی کم تر (و آن ها که عمری کنار خیابان در انتظار کار نشسته اند و هر اتومبیلی ایستاده است مثل ... به سمت آن دویده و پریده و یک دیگر را دریده اند تا سر کار ببرندشان حتماً خجالتی در کار شان نیست که دست فروشی کنند و شاید روزی رئیس جمهور هم شدند)
اما آن چه شما هم به آن اشاره نموده اید در وجهی صحیح می نماید زیرا آن چه نویسنده معتقد است به نوعی ایده آلیسم شباهت می برد که تا تبدیل به عمل گردد زمان ها به طول انجامد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی