"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲۲ مطلب با موضوع «آگاهیکده شما» ثبت شده است

شما:

سلام و با درود بى پایان

کاش میشد زمان را به عقب برد ولى افسوس ... 

لطفاً براى ما که بدون آگاهى این مسیر ناهموار را پیمودیم  وخواسته و ناخواسته موجودات بى گناهى رو گرفتار این دنیا کردیم راهکار بدین و بفرمایید چکار باید کرد که کمى از عذاب وجدانمون (در صورت داشتن) کم بشه 

 

آگاهیگاه (30):

سلام

زمان را به عقب نمی توان برد! حتّی خدا هم نمی تواند این کار را بکند. کسانی که معتقدند خدا تواناست جواب بدهند لطفاً آیا خدا تا کنون کسی را به رَحِم مادرش و سپس به کمر پدرش توانسته است بر گرداند؟ آیا خدا می توانند حتّی یکی از این همه آدم ها را که به راستی و با تمام وجود شان از غلطی که کرده اند و ... که ... ـ ! ـ پشیمان هستند و شب و روز گریان و داد خواه اند که بلکه یک بار دیگر به روز های تجرّد باز گردند و حتّی خود را وقف صد در صد اعتلای نام خدا بکنند تنها و بدون ستم اما این بار ...، به روز های دل خواه او بر گردانند؟ پاسخ خیر است. خدا هم نمی توانند. این طور نیست که خدا اگر توانا هستند یعنی هر کاری می توانند بکنند. فکرش را بکنید که خدا می توانستند جلوی آدم را بگیرند که با حوا به خواسته ی شیطان برای ورود به روح و روان و جان و خون ما آدم ها «نخوابند» و نطفه ی ما آلوده به کثافت و پلشتی و شعله های ندامت و حسرت و کاش و اگر و مگر و اما و شاید و ولی و حیف و آه و زاری و غصّه و غم و اندوه و پستیِ شیاطینِ نسلِ ابلیس نشود و نگرفته باشند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! می توانید فکرش را بکنید آن وقت آن خدا چه خدایی می بودند؟! آیا شما فرزند تان را می گذارید معتاد شود و مواد مخدر برای اش مدام فراهم کنید و وی تزریق کند و بنوشد و ببوید و بمالد و ... ها؟ می کنید؟

پس زمان به عقب باز نمی گردد. یعنی نمی تواند بر گردد. و خدا هم نمی توانند آن را بر گردانند. یعنی فکرش را بکنید که خدا می توانستند جلوی تولید کرونا توسط از کرم های مدفوع کمتران پست فطرت لجن آشغال را بگیرند و نگرفته باشند. یا جلوی قوم لوط و نوح و موسی و عیسی و محمد را بگیرند و نگرفته باشند. فکرش را بکنید. می شود؟ نمی شود! پس بهتر است این بخش نظر تان را بگذاریم و بگذرید و به بخش بعدی آن بپردازیم که خُب حالا پس که حتی خدا هم نمی توانند ما را بر گردانند پس ما که ... ... ... ... چه کنیم؟

پاسخ این بخش پرسش تان به داشتن پول فراوان باز می گردد. اگر کلان در کلان پول داشته باشید می توانم راه حلّی به وفور در انواع تقدیم تان کنم که بهشت را به لقای طرح های من بدهید و ببخشید. وگرنه این بخش پرسش تان هم می رود در بغل همان بخش پیشین و در آن جا بهتر که بخوابد و ما هم همین روال شب و روز گردی و روز و شب سر کُنی را دنبال کنیم و سلانه سلانه به سمتِ پایان داستان مان پیش برویم خندان و رقصان و شادمان و خرامان یا گریان و اندوه گین و غصّه به دوش و نگران و اندوه گین و سر به زیر و شکوه گر و گلایه کنان و نق و غرغُر و ... بس بد دهان به همه هم این و هم آن هم زمین و زمان

یاد مان باشد ما وجدان نداشتیم که این زندگی را این گونه اگر نادم هستیم برای خود مان کاشتیم. یعنی والدین ما را والدین شان و حکومت هایِ بی وجدان، بی وجدان ـ آگاهی از شیوه های زیستن طبق قوانین حضرت آوریننده ی گرامی و حتّی قوانین آدم و انسان ـ بار آورده بودند و ایشان هم مثل ما گناهی نداشته اند و ما را تربیت نکرده بوده اند. گرچه بسیاری شان انسان های شریف بوده اند و چون آبی در قیف ما را چکانده اند و داده اند خورده ایم و ارث برای مان گذاشته اند و زن مان داده اند و شوهر مان کرده اند و به تولید مثل مان فرا خوانده اند که پز نوه هاشان را بدهند و ... ما را ادب کرده اند که نتوانیم نه به حتّی یک نفر در جهان بگوییم و به همه آری و بله قربان بگوییم و ... پس عذاب وجدان بی عذاب وجدان:

یا خدا می توانسته اند این بی گناهان را از شر ما گناه کاران برهانند و نرهانده اند که خُب به ما چه مربوط است این از عدالت حضرت «ایشان» است و ما بی خبران ایم. یا هم که نمی توانسته اند که نکرده اند و باز هم ما بی گناهان ایم چرا که وقتی خدا که خدا هستند نتوانسته اند یا نخواسته اند این بی گناهان را مثل میلیاردها بی گناه در جهان که در فقر و فلاکت و ستم کشی و تجاوز و قتل و غارت و بیماری و زلزله و سیل و باد های زرد و سرخ و بنفش و ... دارند جان می کَنند نجات بدهند ما را سَنَنَ مَنَنَ آنهانَنَ؟ هان؟

پس در نتیجه اگر خانه ای دارید که سقفی بالای سرتان باشد و بگذارید هر کس زندگی خودش را بکند بگذارید و اگر ندارید خُب دیگر کاری نه از دست من و نه از دست هیچ کسی دیگر بر نمی آید. روز و شب ها را می شمارم و شب و روزها را بشمارید

و یک کار دیگر هم هست: که دست به کار شوید و ثروت مند گردید و با ثروتی که به دست می آورید بنیادِ یک زندگی ناب را بنهید و هر چه گذشته است را به آتش «به من چه! کار و خواست خدا بوده است» بدهید و از هر چه عذاب برهید و بهشت را در آخرت تان حتّی برای خود بخرید و مراقب باشید فقط زآن پس کسی را عذاب ندهید ... و السّلام

  • مَهدی هُدایی

ضمن سلام و قبولی طاعات و عبادات و شب زنده داریهایتان ، در تکمیل سخن زیبای شما در مورد استغفار حضرت رسول در هر جمعی که وارد میشدند از ان جمع بر نمی خواستند مگر در فاصله حضور در ان جمع ۲۵ بار استغفار میکردند و روزی دقیقا شخصی به ایشان گفت شما که مرتکب معصیتی نمی شوید که استغفار میکنید . ایشان فرمودن استغفار علاوه بر ریزش گناهان درهای آسمان را باز میکند وروزی را افزایش میدهد .

 

البته اگر دلیلی بر عدد ۲۵ میدانید خیلی دوست دارم بدانم و خدا همیشه نگهدارتان و الحمدلله رب العالمین

 

 سرویس مذهبی افکارنیوز- پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که در همه چیز الگوی مردم بود، در عبادت، دعا، راز و نیاز و استغفار نیز چنین بود. آن حضرت به قدری نماز می خواند و دعا می کرد و اشک می ریخت که روزی یکی از اصحاب پرسید: مگر خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را عفو نکرده است؟ فرمود: آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟


آن حضرت هر روز استغفار بر زبانش جاری می گشت، امام صادق علیه السّلام می فرماید: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در هر روز هفتاد مرتبه استغفار می کرد.» ۱


و در این باره وجود مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گاهی تاریکی بر قلب من عارض می شود و به همین جهت در شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار می کنم. ۲


امام صادق علیه السّلام می فرمایند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سیره اش چنان بود که از هیچ مجلسی بر نمی خاست اگر چه مدت توقفش در آن کوتاه بود تا این که بیست و پنج بار به درگاه خدا استغفار می کرد. ۳


استغفار پیامبران و امامان از درگاه خدا نه صرفا به خاطر تعلیم شیعیان بوده است و نه عصمت آن ها را خدشه دار می کند بلکه دلیل بر مراقبت نفس و خوف از خدا و نیز اوج مقامات و کمالات و فضایل آن ها است.

منبع:
۱. کافی، ج۴، ص۲۶۶.
۲. محجة البیضاء، ج۷، ص۱۷.
۳. سنن النبی، ص۳۳.
۴. عرفان و عبادت، ص۴۸۱-۴۸۲.

  • مَهدی هُدایی

شما (2001):

سلام علیکم . ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت و تشکر و فراوان و مجدد هم بابت این ترجمه ها که تحولی نو در زندگی خانوادگی ام و دیگر دوستان که باهم به صورت دسته جمعی کار میکنیم ایجاد شده و هم ترجمه های فارسی . که اگر چه که سالها در کنارتان بودیم و ترجمه اش را می خواندیم این تجربه گوش سپردن به ترجمه اش را که فقط ترجمه باشد را نداشتم و تاثیر های زیبایی را در یافت کردم و همچنین سئوالاتی که ایجاد شده  اما خواهشی داشتم که اگر امکان اینکه با صدای خودتان همین ترجمه های کنونی تان را که علاوه بر سوره حمد بخشی از بقره را هم ترجمه کردید در گروه قران در پرسش تفکر قرار دهید تحولی افزون بر این تحولی که در حال اجرا داریم می افزاید و اثرش ماندگار تر است چون شنیدن با گوش اثر دیگری برایم داشته . و با خود اندیشیدم که شاید دلیل نازل شدن وحی هم همین اثر شنیدن بوده با سپاس از تمامی لطف و مهربانی هایتان و خدا همیشه نگهدارتان 

آگاهیگاه (بنده30)

سلام علیکم و رحمت خدا بر شمایان. منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب. هرچه هست از اوست اگر نیک است و نیکی بزاید. اگر شاد است و شادی بزاید لیک مانا نه نامانا. خوشحالم از آنچه خدا ارزانی من داشته است و گرچه شرمنده ی بارگاه ملکوت اعلای حضرت «او» هستم بسی بسیارانه ی بی انتها. لطف شما نیز را سپاسگزارم. بر آن هستم تا خودم به یاری حضرتِ «دارا» و اجازت «وی» کتاب «ایشان» را در نوعی منحصر برای جهانیان «بخوانم»«شان» اما کِی لیاقتم دادی خدا را نادانایم. اسئلک اللهم مِن فضلکَ. بادا این رمضانِ گناه سوز مرا چنان در اعماق بسوزاند تا «زمین» من اعلی و مستعدّ لیاقت و قدرِ «حاصل»دانا و حاصل خیز بگردد و در پاکی «درختِ خوانش «آخرین چشمه»» را بر گوشها بنشاند تا خدا بدانوسیله «آن» را در گوشها «برساند و بکاردش» ... آمین. آری که گوش برترین برای آدمی است: قل أذنٌ خیرٌ لکم ما مدّعیان در طلب«ش» بی خبرانیم وآن را که خبر شد خبری باز نیامد و ناگهان برآمد که خواجه نیز برفت

 

شما (2001):

سلام علیکم ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت اگر چه این مطالبتان درجه یک و ناب و چه خوب که همگان این مطلب را بخوانند و بدان عمل کنند و عزت زندگی و لذت بردن از زیبایی های طبیعت را در جاده های گوناگون را بجای ذلت روی چرخ ویلچر رفتن و هزاران ذلت دیگر را بر گزینیم . اما چه خوب که همه جا و همه وقت بدانیم و حضور خدا را کنار خود حس کنیم و مخصوصا با همین سوره حمد همراه شویم و  اونوقت که هر روز خدا را گام به گام کنار خودمون حس میکنیم و بهتر از قوه تشخیصمان بهره میبریم و ذلت و عزت را درمی یابیم و آیه ای که خداوند میفرمایند: چه بسیار مسائلی که شما بر انجامش کراهت دارید اما به خیر شماست و چه بسیار مسائلی که شما دوستش دارید اما برای شما بد است و به ضرر شماست با عمق وجودم درکش میکردیم و اینقدر در مسائل دیگه هم عجله نمیکردیم و پیرو خیر خدا میشدیم و نمی گفتیم ما دوست داریم زودتر برسیم ، کلاس ماشینم میاد پایین اگر ..... و هزاران  اگر اگر دیگر و اونوقت اون چراغهای اعلام سرعت و دوربین ها و چه و چه را به پلیس و مملکت و... نسبت نمیدادیم و همه را خیر خدا میدیدیم و خدا همیشه نگهدارتان الحمدلله رب العالمین 

آگاهیگاه (بنده30):

سلام. بسیار مطلب خوبی است فقط یک زمینه ی استغفار را برای تان یاد آوری بنمایم که روی ویلچر رفتن را جزو ذلت نگیرید زیرا هستند عزیزانی که روی ویلچر هستند و جزو عزیزان خدایند و از بزرگترین دانشمندان جهان و پرتوان ترین ورزشکاران جهان و از کجا که برخی شان نیز از بزرگترین عابدان خدا در خفا نباشند. ممنون

 

  • مَهدی هُدایی

درود بر 365

شما:

سلام ودرود تا حالا اینطور معنی نشده بود این آیات برای من چقدر تفاوت پس این ماییم که سختی را برمیداریم در صورتی که آسانی هم همانجاست به این راحتی بسیار سپاسگزارم

آگاهیگاه (بنده30):

تأکید خداوند بر تفکّر و ارزش تفکّر در قاموس حضرت الهی، جنابِ الله تعالی بر همین مبناست که آدمیان مدّعی سمتِ «ایشان» بر اساس اندیشه «ایشان» را احترام و اکرام کنند نه بر اساس جهالت و دنباله رَوی از مدّعیانی که دیانت حضرتشان را به بازی گرفتند و نفرت انسان را از خدا و دین و آیین و کیش و مرام و هرچه انسانیّت است حتّی بنیاد نهادند و بر آن، آن به آن افزودند و باز هم مدّعی اَند که خدا آنان اَند و باقی همه هیچ و گُم در پیچ های پیچاپیچ گُمی. آری! هم آسانی در اختیار ادمی است و هم عُصر ـ فشردگی و گرفتگی و سختی و ناامیدی و آزار و اندوه و ... ـ و وااای بر نمازگزاران که ریا می کنند و حقّ دیگران را به آنان نمی رسانند و نمی دهند

أَوَلَم یتفکّروا؟

لقومٍ یتفکّرونَ

لعلّهم یتفکّرونَ

ثُمّ تتفکّروا

و یتفکّرونَ

أَفَلا تتفکّرونَ!؟

و چه حیف که قرون رفتند و بندِ جهالت برای نمایش قدرت به دست و پا و گردن ما بسته ماند و شیاطین توسنِ توانایی و سرپرستی بر انسان سوار بوده و راند

  • مَهدی هُدایی

شما:

سلام ودرود من درباری مطلب بالا این سوال برایم ایجاد شد که اگر سختیهای زندگی باعث رشد آدمی نیست پس این گفته پروردگارمان که میفرمایند ما انسان را در سختی آفریدیم واینکه بعدهر سختی آسانیست چه میشود من فکر میکنم سختیها موهبت الهی هستند که در آنها ما با نوع عملکردهایمان امتحان میشویم آیا درست نیست؟

آگاهیگاه:

سلام. درباره ی پرسش نخست شما معنای آیه ها عبارت اَند از: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ [٩٠:٤] ما انسان را سر بلند و راست قامت آفریدیم

أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ [٩٠:٥] اما آیا او خیال بَرَش داشته که هیچ کس برای او حدود معین نمی کند؟ (یعنی که هر غلطی که می خواهد می تواند بکند!؟)

و در مورد پرسش دوم تان معنای آیه این است: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٥] پس درست اَش این است که با سختی آسانی هم هست

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٦] درست این است که با سختی آسانی هست ... (و این به این معناست که صاحب قرآن در شگفت است که پس این انسان چرا سختی را بر می گزیند!؟ (فأینَ تذهبونَ؟ کُجا!؟ ها؟، افلا تعقلونَ؟ پس عقلتان چه!!؟) موهبت به معنای هدیه ی بی چشمداشت است و الله جلَّ و عَلا وَ تبارکَ شأن شان أجلّ از این است که به آدمیِ صاحبِ روح «ایشان» و عقل و اسماءَ کُلَّها و قامتِ رعنا و برگزیده ی مخلوقات و جانشین همه شان بر زمین سختی موهبت بدهند!!! امتحان اما موضوع دیگری است. هرکس ادّعایی بکند وی را می آزمایند اگر راست گفته بود نمره و مَدرَکِ مُدرَکاتِ عمل به آنها کرده را تقدیمش می کنند. این می شود امتحان. وگرنه کسی که ادّعایی ندارد و وکالتش (سُکان زندگیش) را به دستان پر توان الله داده است امتحان چی؟ «وکیل»اَش  سپس باید از او در برابر مُمتَحِن «پاسخگو» باشند. ممنون که دقیق هستید

  • مَهدی هُدایی

شما:

سلام . پس از اینکه چندین شب و هر شب چندین بارمطلبتان را در مورد بسم الله الرحمن الرحیم را کند و آرام خاندم اما سئوالاتی برایم پیش آمد 

۱. اینکه هم این آموزه در تربیت ما بوده که آغاز روزمان با بسم الله باشد و اینکه آغاز هر کار با بسم الله و اینکه باتوجه به این مسئله که خانه دارم و در حال حاضر تربیت فرزندانم مهمترین کارم است و آنگاه که تصمیم به مادر شدن کردم کما بیش بدون اینکه این مطلب شما را در مورد بسم الله بدانم با نام خدا ودر نظر گرفتن شرایط همه اینها اقدام کردم حتی برای متولد شدن فرزند دومم ، اما همه شرایط دست ما نیست به طور مثال تعدیل نیرو در شغل همسر و ..... و با توجه به تبعاتی که حتی همین را در نظرم میگیریم اما در هر حال همه این اتفاقات غیر مترقبه هدف ما را در تیر رس قرار داده و با بسم الله دیگر از این منظر نمیتوانیم نگاه کنیم  برای واضح تر شدن سئوالم مثالی میزنم  شخصی برای قبولی در رشته دانشگاهی خوب تحقیق کرد ، درجه یک رتبه آورد ، درجه یک در کنار درس کار کرد تا از لحاظ اقتصادی به مشکل بر نخورد ، درجه یک خود را برای دور بودن از خانواده اماده کرد ، و......اما وقتی که نوبت بهره برداری از همین کاری که با بسم الله اغاز کرده رسید در مکان دولتی گفتند چون  معافیت پزشکی برای سر بازی داری ، چون پارتی نداری  ، البته میگویند چون معرف نداری ،  و حتی اگر به صورت سیار هم مثل مکانیکی که حرفه همسرم است انجام ندهد باز هم ..... و باز هم و بازهم هیچ وقت و هیچ گاه نمی توانیم هیچ کاری را بیاغازیم.   

۲ . اما سئوال دوم اینکه من با در نظر گرفتن همه جوانب فرزندانم را به دنیا آوردم  با هر انچه تبعاتش بود در مسیری که انشاءالله لبخند پروردگار را داشته باشم پرورش دادم و تقریبا امسال که در سنین بودند که امکان ساعاتی را در مهد و پیش داشتن به دو مسئله غیر مترقبه که نقشی نداشتم بر خوردم یکی حرف زشت زدن فرزندم و دیگری تعدیل نیروی همسرم که گفتم . و حالا که در شرایطی که بوجود آمد فقط ثبت نام در کتابخانه فرهنگی ترین کار بود در شرایط موجود بوجود آمده و تمرین رنگ آمیزی ، آموزش انگلیسی و قرآن و کار باقیچی و کاردستی و...که باتوجه به تجربه کاریم در مهد و پیش خودم اقدام کردم اما شرایط اجتماعی که برنامه ریزی کردم همه اینها را در محیط بیرون از منزل انجام دهد را دیگر فراهم نبود خودش و خواهرش بود پس اینجا بسم الله من چه شده یا میشود یا همچنان در مسیر بسم الله

۳ و دیگر اینکه ، اینکه گفتم خانه دارم بسیاری از کارهایی که با بسم الله شروع میکنم که پایانش شادی زایی و غم زدایی باشد از ساده ترین کار در منزل از پیشنهاد همسر که حالا که ارد داریم یه چیزی رو با هم قاطی کن و یه نون شیرین دلم میخاد و واقعا برای ایجاد شادی زایی همین کار کردم البته با در نظر گرفتن پیمانه و با همون چیزهایی که توی خونه داشتیم هم یه نون قندی خوشمزه شد و در مدل دیگرش نون شیرین نرم شد بدون فر ، با نگاه بسم الله گونه و ایجاد شادی زایی و غم زدایی تولید چیپس که واقعیتش شاید قبلا اینطور نمی شد و اینکه با در نظر گرفتن بسم الله و اینکه در ادامه سوره خدا را پا به پا و کنار خودمون ببینیم حاصلش اب کشی ظرف توسط فرزند چهار سالم وقتی برادر ۶ سالش خواب بود میخواستم ارام نگهش دارم و البته خودش اقدام کرده بود و اول به بازی هدایتش کردم و وقتی دیدم تولید سر و صدایی میشود که امکان بیداری برادرش را دارد شاید قبلا میگفتم مامان جان اهسته بازی کن و منم  میخواهم کارهایم بکنم ولی از پیشنهادش برای تولید شادی استفاده کردم و در ضمن خدا را هم کنار خود دیدم و از این کارهایی که شاید قبلا توجهی نمیکردیم 

 ۴ و همه این زیاده گویی ها را کردم که هم جواب سئوالم را در گزینه یک و دو بگیرم و هم در گزینه ۳ بگویم آنگونه که شما اینطور مطرح میکنید گاه سو تفاهمی پیش می اید که باید کارمان خیلی گسترده و احتیاج به تجهیزات خیلی زیادی باشد تا کارمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده باشد 

 

آگاهیگاه:

پاسخ پرسش نخست این که: هرکس به امید غیر خدا بنشیند و دست برای یاری دیگری و دیگران دراز کند و دل به فروختن تخصص و کارش به مقداری معین به سازمان یا دولت یا کارفرما یا آدمی دارا خوش کند تا تهِ عمرش برده است و بنده نیست. خدا به آدمی خِرد را برای این داد که به آن وسیله بتواند خود را آزاد از هر بند و قید و باری بالا بکشد و دست دیگران را بگیرد وقتی توانا شد نه این که مثل دولت و حکومت و کارفرما و سازمان و کارخانه و شرکت و امثالهم زیر دست را تا می تواند فشار بدهد که زیر دست و محتاج و گدا و دست به عصا و ترسان از غیر خدا نگاه بدارد. هرکس بایستی مهارتی بیاموزد و با آن برای خود کار بکند و اگر دیگران را به کار کشید با نیت ارتقاء درجات آنان باشد نه کشیدن بیگاری از آنها و خوار و ذلیل و پست و بدبخت نگاه داشتن شان. هرکس نانِ همّت خویش + عقل + کوشش درست + در مسیر درستش را می خورد. یعنی خدا به این کسان نانِ بی ابتلا می دهند. آنان که بهانه های نداشتن سرمایه برای کار انفرادی و چرخیدن زمین و فشار زمان و آزار این و آن و امثالهم را برای فرار از توان هایی که در خویش نهفته دارند مدام ورد زبان می کنند و با آن ها نق می زنند و غرغر کار دائم شان است همان که همان و همین که همین تا ته عمرشان می مانند. خدا به آدم کل اسماء را به صورت یکجا آموزانید و به او خرد روا دید و اهدا نمود و از روح خویش که نهایت است در او دمید که وی فقط خود را «چشمگو»ی حضرت «او» می دید و دیگر به هیچ کس تحت هیچ شرایطی وا نمی داد (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) نه این که آدمی خود را و دیگری و دیگران را و جهان را و هرچه در آن را که برای عزّت او بود همه را بند و سد راه بشمارد و دست از این عقب ماندگی بر ندارد و پیوسته شکوائیه و گلابه بکارد و خستگی و فحش و فلاکتِ دائمانه بردارد

 

پاسخ پرسش دو شما اما این که: یکم شما و همسرتان تا ثروتمند نمی بودید حق نداشتید ازدواج کنید. پس دارید چوب خطای خودتان را می خورید. به خدا ربطی ندارد. خدا یاور کسانی است که «دارا» هستند و او را یاری می دهند و از او یاری برای ارتقاء درجات در تمام ارزش ها منجمله ثروت و دارایی می خواهند. شما بدون داشتن خانه ای برای خودتان و همسرتان بدون داشتن خانه ای برای خودش و برای شما و برای هریک از فرزندان با کدام جواز ازدواج کردید و فرزند به دنیا آوردید و حالا به دنبال این هستید که گفته اید بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو بزن بریم توی دره زیرا هرکه بسم الله گفت دره برای بره تُو دلی می شود و کباب غاز و عشق و حال و کنار دریا و شام و ناهار و ... فأین تذهبونَ!؟ به خدا چه ربطی دارد و به بسم الله لفظی بی مهابای ما، اشتباهات در حد ما فوق فضای آدم هایی که حقیقت را نشناخته اند و خود را به آدم هایی که مدّعی حقّ بودن و خدا بودن بوده اند باخته اند؟، ها؟

بای بسم الله را که من مفصّل نوشتم که. باز هم باید بنویسم زیرا هرچه هست در همین بای بسم الله نهادینه است. اسم را هم نوشتم. الله را هم نوشتم. الرحمن را هم نوشتم. الرحیم را هم نوشتم. این ها می نویسم که پاسخ من شما را و هم سرتان را به تفکّر بکشاند (تفکّر را در کارگاه بازیافت یا هشت آیین یا به صورت جدا تا کنون حتماً بارها شنیده اید در کلاس ها) و از جا برخیزاندتان و بهانه ها را بسوزانید با استغفار (معنای استغفار را هم امیدوارم لطف خدا شامل حال ما گردد و برایتان بنویسم) و رو به خدا، پیدا کنید راه های بی نهایت رسیدن به ثروت و عزّت و شخصیّت و حقیقت را و بسم الله الرحمن الرحیم دیگر به جای واژه های تکراری بشود صدای سکوت تنفّس تان ... ان شاء الله

و سوم این که: یادمان بماند که کسی تربیت فرزند می داند که هرچه کتاب و مقاله و آیه و روایت و حدیث درباره تربیت فرزند در جهان و تاریخ وجود داشته و دارد را خوانده باشد اگرنه که خُب نتیجه می شود دخالت و دستور و خود بر او برتر و سر بینی و خود مسئول تربیت او شماردن و خود را مُحِقّ دانستن و او را کودک و نادان شمارش و نظارت آن به آن بر رفتار و گفتار و کردار او و گوشزد کردن و تنبیه کردن و توبیخ کردن و تهدید و تحدید کردن و ... امثالهم. و این هم با بسم الله لفظی رفاقتی و قرابتی ندارد. خدا حقیقت هر اجرای خوب هستند و شیاطین واقعیّات اجراهای بد و شر نه این که خدا واژه باشند و لقلقه ی آنها و شیاطین هم مشتی اوراد و پچپچه و سینسینسینسینسینسینسین کردن و بر سر و سینه کوبیدن

و نهایتاً چهار این که: خدا در کاربرد یعنی راحتی، آسایش خاطر و آرامش درون و شادی رفتار و کردار و گفتار، لبخند و در صورت ضرورت خنده های ملیحِ به «رقص» وادارِ تن و اندام و گونه و جان، ثروت که مایه ی عزّت است و شرافت ... و هرچه فضایل که بتوانید و حتّی در توان شما نباشد که شمارید. دنبال لفظ گم مبادا بشویم. گرچه الفاظ پس از عجین شدن با حقیقت آن ها ما را بسی رها از گره ها و بندها و عقده ها و خستگی و احساس ناخوب و کِرِختی می کنند چون ورزش برای اندام ها

برخیزید از جا برای به نام خدا تقوموا لله

  • مَهدی هُدایی

شما:

وقتی بخواهیم یک عمل خوب و خیری را برای خداوند و برای رضای ایشان انجام بدهیم چگونه رضای خداوند را در آن عمل خیر و خوب متوجه شده و دریابیم؟

 

»آخرین چشمه»:

هرگاه کاری که می کنید گرهی از زندگانی کسی بگشاید، غمی از شخصی و اشخاصی و خانواده و خاندان و ملتی بزداید، شادی ای برای کسی و کسانی بزاید و رفاه و عزتی تولید بکند و البته خالص (زلال) باشد و در عین صداقت انجام بگیرد (یعنی قصدی پلید و شیطانی به شکل ریا و نفاق و فریب و نیرنگ پشت آن نباشد) به معنی این است که آن کار با بسم الله الرحمن الرحیم حقیقی شروه شده است و با الحمد لله رب العالمین حقیقی هم به پایان رسیده است

 

  • مَهدی هُدایی

شما:

اگر با احساساتی شدن یا طبق باورهای خودمان بدون تحقیق و برسی و رعایت خواسته های خدا یا از سر دلسوزی به کسی کمکی کنیم سپس متوجه بشویم ای وای برای رضای خدا این عمل خیر را انجام ندادم و از خداوند عذرخواهی کنیم آیا خداوند عمل خیر ما را قبول می کنند؟

 

«آخرین چشمه»:

کا خدا فقط رحم کردن به تمام آدم ها و بخشیدن کسانی که فهمیده و پذیرفته اند که اشتباه و خطا و گناه مرتکب شده اند است و پذیرش کارهای خیر آنها، حتی اگر حواس شان به خدا نبوده و بعد یاد خدا افتاده اند

جای بسیار تأسف است که آدم ها سر و تهِ رحم های خدا را فقط با گفتن جمله ی «خدا رحم کرد!» به هم می آورند و پشیمانی های شان نیز فقط تا اندک ساعاتی دوام دارد و دوباره در همان کاسه ها آش شان را می خورند و غافل از این که اگر یک بار ناگهان خدا دیگر رحم نکردند و فرصت پشیمانی و بخشیده شدن به شخص داده نشد و مرگ شان فرا رسید ایشان همه ی گناهان شان تا آن زمان را بک جا شاید مقابل خود می دید

پس خدا مهربان اند و بخشنده اند اما ما نیز بهتر از به جای خطا و گناه پی در پی به ثنا و درخواست خیر و دعا (گفتگوباخدا) وقت مان (عمر) را بگذرانیم

 

  • مَهدی هُدایی

شما:

چطوری مطمئن بشیم کار خیری را برای رضای خدا انجام داده ایم و مثلا از سر دلسوزی و رقت قلب  عمل خیری را انجام نداده ایم؟

 

«آخِرین»«چشمه»:

سلام. پیس از انجام کار، ابتدا خدا را مقابل خود احساس کنیم و فکر کنیم قیامت است و دارند نشان مان می دهند که آیا برای رضای خدا بوده یا از سر دلسوزی بوده یا از ترس بوده، یا هوس بوده، یا از روی جهالت بوده، یا لجبازی بوده ... و دلایل دیگر

اگر این مکث محاسباتی را پیش از هر پندار و تصمیم و گفتار و کرداری بکنیم می توانیم با ضریبی بالا دست به کار بشویم یا انجام کاری را متوقف کنیم

شاید همه ی اشتیاهات و خطاها و گناه ها از عدم انجام مکث پیش از آن ها باشد

 

 

  • مَهدی هُدایی

* بنده ۳۶۵ هستم در مطلب خشم http://blog.ir/media/images/3dots.png?E2z285 سلام : خشم از به هم ریخته گی درونی وبیرونی نشات میگیردگاهی درون با انباشته گی وناراحتی وناملایمات پر میشود وبا تلنگری بروز میشود گاهی اتفاقی از بیرون باعث بروز خشم در آدمی میشود.

۲- از هر چیزی واتفاقی که خلاف میل وخواسته آدمی باشد به وقوع میپیوندد

۳- بیشتر از محیط بیرونی وارد میشود ولی گاهی هم از درون

۴گاهی بدون وقایع قبلی رخ میدهد وگاهی بواسطه اتفاقی شکل میگیرد.

۵- چون درون آدمی هنوز موفق نشده راه صحیحی بسوی حضرت حق بیابد پس میتواند در آدمی میدان ظهور پیدا کند

۶- به شکلهای پرخاش درگیریهای لفظی زدوخورد وبسیار موارد که گاهی خطر آفرین هم میشود به وقوع میپیوندد

۷- بهترین کار برای جلوگیری از بروز خشم اختیار سکوت وکمی تامل در همان لحطه است یا از محیط خو راخارج کرده ویا رفتن به طبیعت یا هر کاری که آدمی را به آرامش برساند گاهی خواندن دو رکعت نماز وگفتگو با خدا وگفتن اذکاری مانند استغفروالله وصلوات وکلا کمک خواست از خداوند مهربان بهترین آرامبخش در لحظات بروز خشم میباشد همچنین به تجربه خودم ذکر 

سبوح  قدوس رب الملائکه والروح هم خیلی خیلی آرام کننده هست تا انشاالله به مرور کم وکم ک وکمتر شود .

** سپاسگزار بابت شرح کامل موارد خشم و نحوه جلوگیری از آن و شاید بتوان آن را بدینگون خلاصه نمود:

خشمگینیم زیرا آنچه خواهانیم را چنان که می خواهیم نمی بینیم

و علاج خشم نیز از بین بردن ریشه آن است اگر تا همیشه ما را میهمان است

 

* گیتی معماری در مطلب کندآرامیگری  باسلام دوباره ودرموردنعمت سلامتی وارامش که هرچه دروصف این دونعمت گفته شودکم است وبراستی که خیلی زیاداگاهی میخواهدتابه عظمت اینهابرسیم والبته خودم راعرض میکنم.....الحمدولله ربالعالمین...

** سلام و سپاسگزار که از سلامتی و ارامش برای ما نوشتید و یادآوری مان کردید

یکی از راه های شکرگزاری که پایه رشد داشته های آدمی است شمارش نعمت هاست در حالی که امکان شمارش آن ها نیز نیست (و إن تعدّوا نعمت الله لا تحصوها) اما اگر با هر الحمد لله یک داشته تان را به یاد بیاورید به نوعی دارید نعمت ها را می شمارید و شادی تان افزون و غم و غصّه تان بسیار اندک می شود الحمد لله که چشمانم سالم، الحمد لله که گوش هایم سالم، الحمد لله که لبانم سالم، الحمد لله که زبانم سالم، الحمد لله که ابروانم سالم، الحمد لله که مژگانم سالم، الحمد لله که همسرم سالم، الحمد لله که فرزندم ... پسرم ... دخترم ... آن پسرم ... آن دخترم ... این نوه ام آن نوه ام ... الحمد لله که چشمانم زیبا، ... مژگانم زیبا ... لبانم زیبا ... و الی غیر النهایت این بار که تسبیح دست گرفتید تا برای خدا مانور شوق داشته های تان را بدهید این گونه عمل کنید تا نتایج متفاوت آن را دریافت دارید

 

* بنده ۳۶۱ در مطلب خشم  سلام .بنظرم بیشترازمنفی نگری وبدبینی خشم ایجادمیشودواینکه باعقایدورفتارهای دیگران مخالفت کنیم وقبول نداشته باشیم وبازبه اصلخودبینی مطلقبرمیگرددبنظرم حس مثبت داشتن به افکاروگفته های دیگران وتامل وتددبرمیتونه راه جلوگیری باشه...

** سپاسگزارم که شرح خوبی نگاشته اید

یادمان بماند برای همیشه که هر خطایی رخ می دهد و ما را می آزارد نتیجه یک انتخابی است که به جای اختیارمان انجام داده ایم. و هر انتخاب رذیلتی بارِ رذیلت به دنبال دارد. دنباله ها ـ ذنوب، گناهان ـ. اکنون یا بایستی بپذیریم و راه حل برای آن بیابیم و خودمان خودمان را تغییر بدهیم با تغییر نگاه مان یا آن ریشه را ریشه کن کنیم که در برخی موارد غیر ممکن و در بسیاری از آن ها دو چیز نیاز دارد 1. ثروت 2. جرأت (که نتیجه داشتن شخصیّت و ارزش قائل بودن برای خود نیز، است)

 

* بنده 2001 در مطلب دُوانه  سلام بله به راستی در مورد سلامتی به یاد دارم مادر بزرگوارم که رحمت خدا بر ایشان میگفتند سلامتی مثل تاجی است بر سر همگان که قدر دان نیستند و به محض از دست دادن تازه متوجه میشوند چه نعمتی را از دست داده اند و حالا که به برکت وجود شما استاد گرامی با دیدگاه کاربردی تر آیات کتاب خواندنی خداوند با رویکرد این جهانی و اگر چه که همیشه با گفتار امام علی علیه اسلام به کار نگاه میکردم و به حمدالله همیشه در حال تفریح بودم و اوقات باطل نداشتم و همیشه نسبت به عزیزانم حس نوازشگری داشتم اما همکنون که با مفاهیم همراه شده ام میبینم چقدر از نعمت اعضای بدنم که به راحتی بر می خیزم به راحتی دست عزیزانم را میفشردم ویا در اغوش میگرفتم غافل بودم و این خاص این ایام هم نیست چون بسیاری افراد بر اثر سانحه ای این توانایی ها را دیگر ندارند و من باز هم دارم که در مورد کاربرد ایات بسیار لحظه هایم را بانظم تر و اگاهانه تر کرده که به امید حق در بیانی دیگر مطرح میکنم تا بدانم که راه را درست فهمیدم و اما در مورد آرامش فقط به دور از کل کل کردن باید باشیم وجواب ندادن و با جمله کلیدی و بسیار کاربری از خودتان که از سالهای اموخته شده از شما به یادگا ر دارم به اتمام میرسانم که مدتی بگو آری به هر که که هر چه خاست خاست به کرسی حرف خویش بنشاند اگر حقیقت محضی است که خویش به خدای بسپاری ارامش نتیجه نابی است که بر می داری مدتی بگو آری به امید اینکه زیاده گویی در نظر سنجی نکرده باشم و گفتار مفید بوده همیشه به خدا می سپارمتان 

** سپاسگزارم که مفصل از نعمت شماری و سپاسگزاری با ذکر مثال نوشتید

خوب است هر بار می نشینیم  و بر می خیزیم به یاد  خدا باشیم که نعمت توانایی آن را به ما داده اند و می شد از ما به هر بهانه ای گرفته می بودندَش یا بی بهانه و این کار را برای ما و فرزندان و بستگان مان نکردند ... هر لقمه ای که فرو می بریم ... هر نفسی که فرو می بریم و مازاد و آلوده شده آن را بیرون می ریزیم و ... ذکر یعنی «این» آگاهی ذره به ذره و پیوسته

  • مَهدی هُدایی