"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفاه» ثبت شده است

اگر قرار باشد یک سال بعد سیصد و شصت و پنج هزار تومان پول نقد یا چیزی برابر با آن در اختیار مان داشته باشیم این راهِ آن است:

 

روزی یک هزار تومان کنار بگذاریم. (بماند که اگر خیلی پول های دیگری هم که مدام و بی هوده و بی سود هدر می دهیم را به همین ترتیب به پس انداز مان بیفزاییم چه شوددد!!!) در قلک سفالی، نزد بنگاه های پول نگه دار (بانک ها). جایی که دست مان به آن نرسد. بهانه ها اگر بیاوریم که سال دیگر پول بی ارزش می شود و ما باید کاری کنیم که پول مان تا سال دیگر چندین برابر بشود و اگر قرار باشد ما سال دیگر فقط سیصد و شصت و پنج هزار تومان پس انداز داشته باشیم خب با همین پول کار می کنیم و آن را ده ها و صد ها برابر می کنیم و این ها ...، این ها همه می شوند بهانه های بنی اسرائیل که نمی خواستند گاو را بکشند. اگر همان اول بی چون و چرا شروع کنید روزی هزار تومان کنار بگذارید سال دیگر لا اقل همان سیصد و شصت و پنج هزار تومان را که دارید که!!

 

و اگر وضع تان قدری خوب است روز ده هزار تومان کنار بگذارید. و اگر وضع تان کمی بهتر است صد هزار تومان در روز کنار بگذارید. مطمئن ام هست اند کسانی که می توانند روزی یک میلیون تومان هم کنار بگذارند و نمی گذارند

حالا شما از خود تان بپرسید که آیا واقعاً نمی توانسته اید روزی هزار تومان کنار بگذارید!؟ و اگر می توانسته اید و می گذاشتید الآن که ده سال بعد است حدّ اقل سه میلیون و ششصد و پنجاه هزار تومان پول نقد داشتید که الآن آن را ندارید و در چاه های توالت منزل تان دفع شده اند یا حرامِ یک حرام دیگر ... زیرا قطعا! آن هزار تومان ها را که پس انداز شان واجب بوده است خرج دادن خمس و انفاق و گرفتن دست نیاز مندان به برخاستن از جا و یاریِ خدا و دین و امثال هم نکرده اید

 

و تصوّر کنید شما روزی هزار تومان را خُرده طلایِ مستعمَل خریده بودید (الآن بهانه گیران فوراً با خود شان می گویند آقا را ببین!، مگر با هزار تومان هم طلا می داده اند یا می دهند؟) حالا چه قدر تومان پول داشتید ها!

 

و اگر همین کار را با روزی ده هزار تومان کرده بودید ... وااای و اگر با صد هزار تومان را که دیگر نمی گویم و شما هم نپرسید. فقط خود تان حساب کنید

 

حالا آیا شما از همین اکنون که این مطلب را خواندید تعهّد می کنید برای ده سالِ بعدی تان این بازی را بیآغازید؟ ... بسم الله ...

 

  • مَهدی هُدایی

شما:

با درود ، استاد گرامی به نظر من اندکترین نویسنده محترمه این مطلب نگارشی مطلب خویش را بر بنیاد هایی بیش از حد ذهنی بنیاد نهاده اند و حول این محور فرضی پیشنهادات خویش را به مخاطب ارائه می دهندکه تمامی انسانهای جهان از حداقل امکانات رفاهی در ضمینه دسترسی به غذا و آب آشامیدنی سالم غیر میکروبی برخوردار هستند پس از روی رفاه به شکم چرانی می پردازند، لیک در واقع امر این گونه نیست و امروزه در جهان و کشورمان ایران بسیارانی زیر خط فقر مطلق به سر می برند و از حد اقل های بهداشتی و تغذیه سالم غیر میکروبی محروم هستند ، بنابراین ابتدا باید سیستم اجتماعی این حداقل های نیاز مندی عمومی را فراهم سازد تا در مرحله پس از آن هر آموزگار و اندیشمندی

 

آگاهیگاه

درود بی بدرود! نگارنده ی مقاله در دو روی یک سکه نظر داده اند که به بررسی آن می پردازیم تا بلکه با باز شدن مطلب قدری از سوء تفاهم یا سوء برداشت کسر گردد. ایشان معتقدند افراد نادار (گدا) مقصّر اصلی گدا بودن شان خود شان هستند زیرا اگر آگاه بودند که در جهان وفور بی انتهای نعمت برای تمام تک تک آدمیان روی زمین تا انتهای خلقت فراهم شده است و هر کس که امیدورانه بکوشد و تمام همت خویش به کار بگیرد و تحقیق و مشورت نماید می تواند مثل تمام ثروت مندان روی زمین ثروت مند باشد و این مطلب ایشان صد در صد درست است زیرا تمامی گداها به دو دلیل گدا هستند: یکم این که نادان و تنبل اند و حاضر نیستند سر سوزنی بخوانند بشنوند بفهمند و بپذیرند که راه دیگری هم جز نشستن سر چهار راه ها و میادین و دست دراز کردن برای گرفتن کمک و سر کار عملگی و حمّالی رفتن هست و سپس بخواهند که تغییر کنند و دوم این که از اگاه بودن نسبت به فراوانی تمام ناشدنی آب و خوراک و پوشاک و تجارت و عزّت و سر بلندی و شخصیت و ثروت ... محروم نگاه داشته شده اند و خود شان نیز به این عدم آگاهی دامن می زنند زیرا اصلاً به ذهن شان خطور هم نمی کند که اگر مثلاً به قول نویسنده خانم های شان روزی پنجاه عدد پیراشکی درست کنند و ایشان کنار خیابان بفروشند بسیار بیش تر از عملگی و حمّالی پول در می آورند و چه قدر هم راحت تر در زمانی کم تر (و آن ها که عمری کنار خیابان در انتظار کار نشسته اند و هر اتومبیلی ایستاده است مثل ... به سمت آن دویده و پریده و یک دیگر را دریده اند تا سر کار ببرندشان حتماً خجالتی در کار شان نیست که دست فروشی کنند و شاید روزی رئیس جمهور هم شدند)

اما آن چه شما هم به آن اشاره نموده اید در وجهی صحیح می نماید زیرا آن چه نویسنده معتقد است به نوعی ایده آلیسم شباهت می برد که تا تبدیل به عمل گردد زمان ها به طول انجامد

 

  • مَهدی هُدایی