"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

«سُکان = اطاعتِ مطلقه از فقط شخص شخیص آوریننده ی مُحترم، حضرتِ رحمان» اگر به دست تهیتهنیاز (تهی از هر نیازِ تهِ هر نیاز) الله ندهیم به معنی این است که افسار به «خود» زده ایم و به دست شیاطین سپرده ایم و وارد باتلاق داغ و سوزان (ندامت و حسرتِ «فردا»ی قیامت) شده ایم و هرچه بیشتر  در لجاجت خویش بر آن مبنا دست و پا بزنیم بیشتر فرو می رویم و در نتیجه دنیای مان هم پیوسته بد و بدتر و درگیر فشار و سختی و فقر و تنگی روزی و ناامیدی و افسردگی و خستگی و حسد و کینه و نفرت و هرچه بدی است

 

یک بار دیگر با هم می خوانیم:

«سُکان = اطاعتِ مطلقه از فقط شخص شخیص آوریننده ی مُحترم، حضرتِ رحمان» اگر به دست تهیتهنیاز (تهی از هر نیازِ تهِ هر نیاز) الله ندهیم به معنی این است که افسار به «خود» زده ایم و به دست شیاطین سپرده ایم و وارد باتلاق داغ و سوزان (ندامت و حسرتِ «فردا»ی قیامت) شده ایم و هرچه بیشتر  در لجاجت خویش بر آن مبنا دست و پا بزنیم بیشتر فرو می رویم و در نتیجه دنیای مان هم پیوسته بد و بدتر و درگیر فشار و سختی و فقر و تنگی روزی و ناامیدی و افسردگی و خستگی و حسد و کینه و نفرت و هرچه بدی است

 

و به عکس، چنانچه سر (دو چشمان، دو گوش، دو لب، دو حفره ی بینی، پوست و فرماندهِ آنان مغز) به «فرمان ـ طبق قوانین قرآن و «شارحین» «آن» ـ» فقط ببریم، برای «خود» چه رفاه و امن و شرایط نیکو و ثروت خوش بر و بو و رامش ناب (ایمان) و شوق و امید و خنده ی از ته دل بخریم و چه «بهره»ها برای «خریدِجوارِخدا» به گور (آغاز آن سویِ زندگانی ما ـ جاودانگی مان ـ) ببریم ـ خواه به آن ایمان داشته باشیم و خواه نداشته باشیم میمیریم و خاک و سیمان و چوب تابوت چوبی زیبایمان را در آغوش می گیریم ـ. برنده کسی است که احتمال وجودِ «کتابِ»«حساب» بدهد و اینجا در این دنیا را به بهترین شکل ممکن بزیَد ـ در نهایتِ امکانِ شادی و رفاه و عزّت و لذّت و عیش منزّه و پاک ـ

  • مَهدی هُدایی

اگر تصمیم به نگاهی گرچه کوتاه به معنای زندگی تان بگیرید و «اینجا» «بیایید» زان پس خود را بر «مبنا» «می پایید». از «بند»ها رها می شوید. «بار»ها می نهید. هر پرسشی که عمری است دنبال تان می کند را از «خود» می کنید. «برنده» می شوید (بَرنده یعنی کسی که می بَرد اما چه چیزی را به کجا؟یش مهم است! آیا آبروی کسی را؟ و آن هم کجا!؟ یا آیا پول نامانای کسی یا کسانی را یکجا؟، در کجا!؟ یا مالی و طلایی و ارزی را از خانه ای؟ چرا!؟ با چه مجوزی از که؟ + بِرَنده یعنی کسی که نیکی شده ذات او و از او جدا نمی شود + بُرنده یعنی چیزی یا کسی که می بُرَد. و مهم است که چه چیز را می بُرَد آیا بندهای وابستگی های پوچ زیان زا را یا طناب مهر و محبت و وفایی را که نتیجه ی تحمل سال ها سختی بوده است!

اگر «اینجا» :«بیایید» «خود»تان را بر «مبنا» خواهید پایید

 

  • مَهدی هُدایی